هدایت شده از mesaghمیثاق
🔻زنی که چهره موساد را تغییر داد| بخش چهارم 🔹براورمن در سال ۱۹۱۷ میلادی در بیاویستوک در لهستان در خانواده‌ای صهیونیست با والدینی ثروتمند و سکولار متولد شد. او هشت خواهر و برادر داشت. پس از مرگ پدرش در سال ۱۹۳۳ میلادی به همراه مادر و سه خواهر و برادران‌اش به فلسطین مهاجرت کرد. در همان سال خانواده آنان در منطقه یهودی نشین رعنانا ساکن شدند. 🔹براورمن کار برداشت و بسته بندی پرتقال را انجام می‌داد، اما همزمان در دوران نوجوانی در سازمان شبه نظامی زیرزمینی "هاگانا" نیز ثبت نام کرد. او به سرعت پیشرفت کرد و دوره فرماندهی جوخه را گذراند و به عنوان منشی استخدام نیرو منصوب شد و همکاری خود را با سرویس اطلاعات هاگانا آغاز کرد. 🔹در آنجا با "ایسر هارئیل" (مدیر شاباک تا سال ۱۹۵۲ میلادی و از مغز‌های متفکر سازمان اطلاعات موساد که بعد‌ها به ریاست این سازمان نیز رسید؛) آشنا و به او نزدیک شد. مالکا در ابتدا به عنوان پیک فعالیت می‌کرد و اطلاعات را در زمان منع رفت و آمد انتقال می‌داد و نسخه‌های پزشکی را برای پوشش اطلاعات حمل می‌کرد. هنگامی که بریتانیایی‌ها او را بازداشت کردند با داستان ساختن مبنی بر آن که برای درمان بستگان بیمارش عجله کرده بود و مقررات منع رفت و آمد را بدین خاطر نقض کرده، از محاکمه جان سالم به در برد. 🔹پس از تأسیس اسرائیل او در وزارت دفاع و در سرویس امنیتی شین بت که توسط هارئیل تاسیس و رهبری می‌شد کار کرد. زمانی که هارئیل در سال ۱۹۵۲ میلادی رئیس موساد شد مالکا به عضویت آن سازمان درآمد و به زن دست راست او تبدیل شد. "هارئیل" در کتاب خود تحت عنوان "خانه‌ای در خیابان گاریبالدی" در بخشی پیرامون بازداشت آیشمن درباره براورمن نوشت: «مالکا استعدادی کمیاب برای سازماندهی داشت و مفهوم "غیرممکن" برای او وجود نداشت. او به خاطر انرژی، توانمندی، درک سریع و ویژگی‌های رهبری‌اش برجسته بود». هارئیل کاملاً به براورمن وابسته بود و مسئولیت هر موضوعی را که فراتر از حرکت‌های عملیاتی بود به او واگذار کرد. اخیرا "یگال شاپیرا" از دستیاران سابق او اشاره کرده بود زمانی که کسی سعی می‌کرد با سیاست دیکته شده‌ای از سوی براورمن مخالفت کند هارئیل به فرد یا افراد مخالف دستور می‌داد «هر کاری که مالکا می‌گوید را انجام دهید». 🔹جلسات مهمی در دفتر براورمن برگزار شد و رؤسای شعب دیگر در آنجا احضار شدند و تصمیمات او صادر شد. وضعیت او برای همه روشن بود. برای مثال، "افرائیم هالوی" رئیس اسبق موساد در مصاحبه‌ای از دیدار "لوی اشکول" نخست وزیر وقت اسرائیل از مقر موساد در تابستان ۱۹۶۳ میلادی می‌گوید. هالوی که در آن زمان رئیس بخشی در تل آویو بود به خاطر می‌آورد: افراد ارشد سازمان در کلبه‌ای در پایگاه نظامی "کریا" در تل آویو جمع شدند و منتظر اشکول بودند که با افرادش وارد اتاق شد. زمانی که اشکول در اتاق نشست به چهره افراد حاضر نگاه کرد و کسی را نشناخت. وقتی براورمن را دید ایستاد و گفت: "اگر مالکا اینجا باشد خیال‌ام راحت است" و سپس جلسه آغاز شد. اعتمادی که بین براورمن و اشکول ایجاد شد به قدری عمیق بود که تقریبا مالکا هر چیزی را از اشکول می‌خواست بدون تردید و بدون سوال امضا می‌کرد. هالوی که خود از سال ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۲ میلادی ریاست موساد را برعهده داشت، گفته است: فکر می‌کردم باید به سبکو اروپایی لباس بپوشم و وقتی برای قرار ملاقات رسیدم برای اولین بار با مردی با شلوار کوتاه مواجه شدم و احساس می‌کردم یک احمق هستم. سپس تست‌های روانشناسی انجام شد و در نهایت با مالکا که به عنوان رئیس امور مالی معرفی شد ملاقات کردم. گفتگو با موضوع شرایط کار شروع شد و به صحبت‌های‌مان در مورد دوران کودکی من در بریتانیا، زمانی که در نقاط مختلف خارج از کشور گذرانده بودم، دوستان ام و کار‌هایی که در هر جایی انجام دادم کشیده شد. بعداً فهمیدم که صحبت با او مهم‌ترین صحبت بود، زیرا مالکا تأیید نهایی را انجام داد. اگر او موافقت نمی‌کرد من در سازمان استخدام نمی‌شدم. "یگال شاپیرا" که در سال‌های ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۴ میلادی دستیار شخصی براورمن بود و در نهایت رئیس بخش شد می‌گوید: به عبارت امروزی می‌توانم بگویم که مالکا مانند رئیس موساد بود. او مسئول بخش‌های مالی، پرسنلی، اداری، آموزشی و تجهیزات بود. همه می‌دانستند که حرف مالکا قطعی است. هر جا که می‌رفتی می‌شنیدی که می‌گفتند: "اول ببینیم مالکا چه می‌گوید. ما هر کاری که مالکا تصمیم بگیرد را انجام خواهیم داد". زمان ناهار ارزش این را داشت که با مالکا ناهار بخورید، زیرا در این صورت گوشت بیشتری در بشقاب خود پیدا می‌کردید! سرآشپز برای او غذای بهتری را تدارک می‌دید. شاپیرا می‌گوید: مالکا اولین فردی بود که صبح می‌آمد و آخرین نفری بود که عصر می‌رفت. او مرا سرزنش نمی‌کرد تنها به من می‌گفت: چیزی به نام بی پاسخی وجود ندارد. شما باید پاسخ را دریافت کنید.