نظام سرمایه داری صدها سال تلاش کرده تا ساختارهای لازم برای پیشبرد اهدافش را ایجاد کند. مثلا برای ایجاد بورس اوراق بهادار که چیزی جز یک بازار نیست، هزاران صفحه مقررات تدوین کردند، ساختارهای حقوقی و نرمافزاری گستردهای ایجاد کردند و مدام تکمیلش کردند. با این وجود، هنوز کامل نیست و در بحرانها، سوراخهای جدید کشف میشود. اونوقت تا حرف از قالبهای اقتصادی اسلامی مثل تعاون، مشارکت، انفاق،.. میزنیم، در حالی که به لحاظ نظری قابل خدشه نیستند، همان اول میگویند "نمیشود"
چقدر تلاش کردید؟ کدام مقررات را تدوین و کدام ساختار را ایجاد کردید که به "نمیشود" رسیدید؟