هدایت شده از mesaghمیثاق
اسرائیل؛ ویترینی برای نمایش ذات غربی ها در خاورمیانه سبحان محمدی/ کارشناس روابط بین الملل با ذهنی مبتنی بر گزاره های تاریخی، پر واضح است که متاسفانه جهانی را امروز نظاره گریم که با شتابی نامعقول و بیش از پیش، به طرف سرگشتگی سیاسی، ریاکاری سیستماتیک، استاندارهای دوگانه و حتی بیگانه، بی هویتی و بی مسئولیتی حرکت میکند. دهه هاست نئولیبرال ها و آرمان گراها تبلیغ و توجیه کردند که؛ گسترش حقوق بین الملل و نهادگرایی وابسته به آن، جهان را امن تر و مسئولیت پذیرتر از گذشته خواهد کرد! اما واقعیت و موجودیتی به نام " فلسطین " و ماشین نسل کشی به نام اسرائیل ( که همین دولت اسرائیل با تایید سازمان مللی تاسیس شد که همان طرفداران‌ گسترش حقوق در روابط بین الملل آن را بنا گذاشتند و توسعه دادند) خط بطلانی بر این ادعای تئوری پردازان غربی کشید و نشان داد همه آنچه که در روابط بین الملل به نام < نهاد ها > وجود دارد و میشناسیم، چیزی جز یک روبنای شیک سیاسی غربی نیست و زیر بنا و هدف، توسعه حکمرانی جهانی غرب است! غربی ها و اندیشه سیاسی بیشتر دولت هایشان یعنی لیبرالیسم، در حقیقت نوعی ریاکاری توسعه یافته و نرم است که ژست دلسوزان و منادیان عدالت و توسعه را به خود می‌گیرند اما در واقع، همان صاحبانی هستند که " دستکش مخملی بر دست های چدنی " دارند! برای مثال، اگر آنها در کشورهایی مثل ایران با انگیزه سیاسی آشوب به پا کنند و در این حین کسی کشته و زخمی شود ( جدای از پروپاگاندای رسانه ای شان و پمپاژ disinformation - اطلاعات دروغ) تریبون ها، دولت ها، نهادهای بین المللی، احزاب، اپوزوسیون، سلبریتی ها و ... که با آنها هماهنگ اند را، به خط می‌کنند تا ایران را محکوم (و حتی به نوعی تکفیر) کنند و در نهایت بر مبنای همان اخبار و اطلاعات و واکنش ها، ایران را تحریم و تهدید می‌کنند! اما اگر متحدانشان مانند نتانیاهو در اسرائیل یا آنگ سان سوچی در میانمار مرتکب نسل کشی سازمان یافته مسلمانان شوند، نه تنها اقدامی نخواهند کرد بلکه ممکن است آن را در جهت خاصی نیز توجیه کنند ( برای مثال، آمریکاییها حملات اسرائیل به غزه را دفاع از خود می‌دانند و به همین خاطر، صادرات تسلیحات به این دولت را حتی در حین نسل کشی فلسطینیان در یکسال اخیر قطع نکردند - لازم به ذکر است که بزرگترین کمک نظامی تاریخ در اواخر دولت اوباما دموکرات و معاونت اش بایدن در ۲۰۱۶ و به مبلغ ۳۸ میلیارد دلار صورت گرفت - یا آنگ سان سوچی از متحدان غرب در میانمار، روزگاری از دست غربی ها جایزه صلح نوبل و ساخاروف! می‌گیرد اما بعدها زیر سایه سکوت نهادهای بین المللی، از آتش زدن و کشتار مسلمانان روهینگیایی به دست حامیان سیاسی و نظامی اش دفاع می‌کند!! ) از این دست تناقضات در تاریخ سیاسی غرب به وفور موجود است اما در این میان تکلیف ما چیست!؟ با جهانی متناقض، بی رحم و نهادهای بین المللی بی خاصیت اش چه کنیم؟! در کنار آن، با سیاستمداران و بعضا مسئولان داخلی که با وجود این میزان از تاریخ عبرت آموز، هنوز با وعده صلح و آتش بس آنهم از طرف دشمن، مردد می‌شوند و اقدامات متناسب و ضروری را به آینده ای مبهم موکول می‌کنند چه کنیم؟! در پاسخ باید گفت که، در منطق روابط بین الملل به دلیل ماهیت و سرشت طبیعی آن، همه چیز حتی ذی حق بودن، تابعی از < قدرت و الزامات آن > است و اگر این واقعیت نادیده انگاشته شود یا در دستیابی و ارتقا آن تعللی صورت بگیرد، یک ملت ضربات جبران ناپذیری متحمل خواهد شد. ( قدرت؛ صرفا سخت افزار نظامی نیست هرچند بخش مهمی از آن است اما در جهان امروز نقش اطلاعات و سیستم مدیریتی و تصمیم سازی که بتواند به سرعت و متناسب واکنش نشان دهد بیشتر به مفهوم قدرت عینیت می بخشد). مضافا، باید این واقعیت تلخ را نیز پذیرفت که، اغلب سیاستمداران معامله گرند و تفکر استراتژیک و امنیتی به ندرت در ذهن محدود آنان جای میگیرد ( چرا که سقف آرزوی بسیاری از آنان و طرفدارانشان، انتخابات و حواشی آن است!) مدیران استراتژیک و نه سیاسی، ارزش زمان، ابزار و ساختار چابک را برای شکل دادن به بهترین و متناسب ترین تصمیمات به شکل بالفطره می‌دانند و آن را فدای اهداف شخصی یا گروهی نمی‌کنند!! آنها تصمیم سازی را نه به جهت رفع تکلیف ( که عمدتا ماهیت سیاسی دارد و صرفا برای جلب رضایت مدیران بالادستی است)، بلکه به منظور ارتقا سیستم که در بلند مدت، تبدیل به یک الگو مدیریتی کارآمد نیز می‌شود صورت می‌دهند. دستیابی به این سطح از مدیریت، با گسترش فرهنگ < عملگرایی و عقل‌گرایی در مدیریت > و < رفع محدودیت در روش ها > امکان پذیر است.