🔴📢 انقلاب برای تهرانی شدن بود؟
🔹 دانشطلب نوشت: آنچه تهران را به غولپیکری ترسناک تبدیل کرده تصمیمات مدیریتی بود اما این مدیریت نوپسند و ویرانگر که از کرباسچی تا قالیباف طیفِ مشابهی از رفتارها را بروز داده ظهور فکری است که به بیگانه بودن خودش آگاه نیست. فکری که از بیرون آمده از بالا تصمیم میگیرد آنچه هویت و خاطره میسازد را کهنه و به درد نخور میبیند و در خلاصهترین عبارت شهر را جایی برای اثبات تازهپسندی و نوگرایی میخواهد.
🔸نمایش قدرت در هر دو چهره ویرانساز تهران در دوره پس از جنگ نمودار بوده. کرباسچی میخواست تجلی سازندگی باشد و نو شدن را با هر وسیلهای و آمیخته به انواع قانونشکنی و فساد و حتی با زور پیش ببرد و قالیباف عقده پوسترهای تزیینی دهه هفتاد یعنی شهری با برجهای بلند در کنار دریاچهای با پرندگان سفید و چند درخت و بوته سبز را کامل کرد. هر دو علاقمند به بزرگراه و پل و پاساژ و برج، و هر دو ضدشهر.
🔹تهران هیولای عظیمالجثه و سیاهروزی است که امکانات کشور را برای عیش کوتاهش میبلعد و خودش رو به نابودی میرود. زنندهترین تصویر از این حقیقت که مدرنیته وقتی افسارش رها میشود زمین و انسان را به تباهی میکشد. در جمعیتِ تهران آنچه چیرگی دارد انسان مهاجم است نه انسان متمدن؛ زمینی که آوردگاه مهاجران برای زندگی مرفه شود و به جای تعلق و دوست داشتن دشنامش بدهند اساسا نمیتواند شهر باشد.
🔸تهران را شهر بیخاطره ساختهاند، کارگاهی که دائما در حال تخریب و بازسازی است و هرگز آرام نمیگیرد. هویت سیال و بیصاحبی که هر روز بخشی از افقش اشغال میشود. شهرنشینی اما درست در نقطه مقابل قرار دارد. انسان متمدن در قِدمت و پایداری ساخته میشود نه از حرص و نوکردن و انباشتن که ویژگیهای نوکیسگی و تازه به دوران رسیدگی است. کاشتهها و داشتههای کمنظیر تهران قربانی همین افکار نوساز و کجاندیش شد.
🔹شهرنشین کهنگی را دوست دارد اما در تهران هر که میآید میخواهد نو کند و تازه بسازد تا خودش را به اثبات برساند. در مدیریت شهر به جای حفظ شهر از خودشان خاطره ساختند تا مگر عوام بگویند: فلانی این و آن را ساخت. مفتون عشق نوستالژیک پیرمردها به رضاخانی که بر سرشان میزد و نیاز داشتند تا او را اسطورهای توانمند و قابل ستایش تصویر کنند و با اشاره به نوسازیهایش برتری اربابِ رفته را به رخ بکشند.
🔸رضا قزاق بود و منش قزاقی داشت و قزاقی شبیه خودش (بوذرجمهری) را بر شهرداری تهران گماشت و پسرش مسیر نوسازی تهران را ادامه داد و همین گورش را کند. سیل مهاجران به تهران که از فاصله زیاد با بالاشهریها آشفته میشد پهلویها را سرنگون کرد. هیچ امیدی نبود که تهران با انقلاب متوقف شود، همه چیز در جهت عکس بود؛ درها رسما باز شد و زمینها حراج. شوکهای انقلاب و جنگ تهران را از همه خط قرمزها رد کرد.
@mesagh
🔹ترمز تهران باید پس از جنگ کشیده میشد اما جهش دیوانهوار کرباسچی و تثبیت سنت او در دوازده سالِ قالیباف نشان داد انتظار از انقلاب انگار فراهم کردن حداکثر امکانات برای تهرانیشدن بوده با این تحلیل نانوشته که هر چه تهران گسترده شود احتمال انقلاب دوباره کم خواهد شد. هر دو جناح سیاسی در این شائبه مشترک بودهاند اما شورش برخورداران در ۸۸ و خروش محرومان در ۹۶ و ۹۸ پوچی این رویا را ثابت کرد.
🔸هیچ چیز به اندازه مهاجرت گسترده زمینه انقلاب را مهیا نمیکند اما در مدیریت کلان به جای اینکه نیاز به مهاجرت را کم کنند قبله تباهی را گستردند. تهران هیچ سرانجامی ندارد و اگر بخواهند شورش نکند باید بیشتر به حلقومش بریزند. جمعیت سرخوردگانی که سم تنفس میکنند و در نکبت دست و پا میزنند تا پایتخت سرپا و بزککرده بماند هر روز افزون خواهد شد تا روزی که زلزلهای مسیر را کوتاه کند و مرکز کشور را فروبپاشد.