*چراغ قرمز* 🚥 چراغ سبز را در فاصله نه چندان دور دید. هنوز به سه راه نرسیده بود که چراغ قرمز شد. اولین ماشینی بود که پشت خط عابر ایستاد و از آینه به خیابان پشت سرش نگاه کرد. 🔅نور بالا، نور پایین. پراید سفیدی بود که به او علامت می داد حرکت کند. شک کرد. سرش را کمی جلو برد. به چراغ خیره شد. هنوز قرمز بود. با اعتماد به نفس دوباره به آینه نگاه کرد تا بفهمد راننده پراید چه مرضی دارد. پراید با سرعت در آینه نزدیک می شد تا به فاصله چند متری رسید، لایی کشید و از سمت راست ماشین او عبور کرد و از تقاطع گذشت. -دیوونه، حالش خوش نیس نگاهش به پراید بود و به این فکر می کرد که کاش پلیس اینجا بود و جریمه اش می کرد. 📢هنوز پراید کاملا از دیدرسش خارج نشده بود که صدای گوش خراش بوق یک وانت آبی او را از جا پراند. وقتی متوجه وانت شد که وانت به آن طرف سه راه رسیده بود. می خواست فحش بدهد، اما دیر شده بود. کینه شد به دلش. دندان هایش را به هم فشرد و مشت محکمی روی فرمان کوبید: -عه لعنتی، پلاکشو ندیدم ❗️این بار از رد شدن سریع پژو پارس مشکی که مانند گربه از کنارش بیرون پرید، از جا جهید. باز هم فحش در دهانش ماسید. هیچ ماشینی پشت چراغ نایستاده بود، بجز او و یک کامیون نارنجی که پشت سرش و سمت چپ منتظر سبز شدن چراغ بود تا دور بزند. - بازم به این کامیونیه... آدمای بی فرهنگ 🔻پنجره اش را پایین داد تا از خجالت ماشین بعدی که در آینه می دید در بیاید. آخرین ماشین پرایدی نوک مدادی بود که باز هم می خواست از سمت راستش رد شود. 🔸ظاهر راننده پراید توجهش را جلب کرد. با عجله دستش را روی بوق برد و سرش را به پنجره نزدیک کرد. صدای بوق ممتد و ناسزا در فضا پیچید: - هووووی یابو، چراغ قرمزه، آخوندای عوضی، شما مردمو بی دین کردین، بی فرهنگ عقب افتاده 🔹دلش خنک شد. نفس راحتی کشید و صاف نشست. تکیه اش را داد و در انتظار سبز شدن چراغ به چراغ راهنمایی چشم دوخت. 🚥 دو چراغ کنار هم. چراغ سمت چپ بطور ثابت قرمز بود و چراغ سمت راست به آرامی خاموش و روشن می شد. 🔺ناگهان دهانش باز ماند و چشمانش به چراغ چشمک زن خیره. عرق سردی به تنش نشست. دنده یک را جا زد و راه افتاد. هنوز چراغ قرمز داشت روشن و خاموش می شد. 🖊 https://eitaa.ir/meshkaat135