آیا دین با آزادى انسان سازگارى دارد؟(بخش دوم) 🔸این پرسش تاکنون به صورت‌هاى مختلفى طرح شده است، که مجموع آن‌ها را به دو شکل: درون دینى و برون دینى، مى‌توان تقسیم کرد. 🔸...[در شکل برون دینی،] شبهه گاهى به این صورت مطرح مى‌شود که...فرق انسان با سایر حیوانات در این است که آن‌ها مجبورند طبق غریزه عمل کنند، اما انسان موجودى مختار است که بر طبق انتخاب خود عمل مى‌کند. 🔸حال اگر دین با یک سلسله احکام و مقرّرات بخواهد مردم را ملزم کند که کارهایى را انجام دهند یا از انجام اعمالى بپرهیزند یا از افراد بخواهد که از پیامبر‌(صلى الله علیه وآله) و امام‌(علیه السلام) و نایب امام اطاعت کنند، با اساس انسانيّت انسان مخالفت کرده است. به عبارت دیگر قوانین و احکام دینى مستلزم سلب انسانیت و آزادى انسان است. 🔸ما با دو مقام روبرو هستیم یکى مقام تکوین و هست‌ها و واقعیت‌ها، و دیگرى مقام تشریع و بایدها و ارزش‌ها. 🔸اشکال کننده‎ای مى‌گوید: درک کننده «هست‌ها» عقل نظرى، و درک کننده «بایدها» عقل عملى است و این دو کاملا از یکدیگر مستقلّند. از راه هست‌ها و دانش‌ها به بایدها و ارزش‌ها نمى‌توان گذر کرد و این راه منطقاً بسته است. و مثلا نمى‌توان گفت چون انسان تکویناً مخلوق خداوند هست، پس باید از احکام الهى تبعيّت کند. پاسخ این شبهه بطور مختصر این است که: 🔸اولا، این اشکال با مبناى خودتان در تناقض است. زیرا، شما، خود، در صددید از هست به باید برسید. مى‌گویید انسان موجود مختارى است پس«باید» او را آزاد گذاشت و «نباید» او را ملزم به اطاعت کرد. 🔸ثانیاً، طبق گفته شما به هیچ کس در هیچ جا و هیچ حکومتى نمى‌توان الزام کرد و باید هر کس هر کارى که خود خواست بتواند انجام دهد چون قانون و الزام، سلب آزادى انسان و سلب آزادى هم سلب انسانیت انسان است. و نتیجه این سخن چیزى جز توحّش، بربریت و قانون جنگل نیست که هیچ انسان عاقلى آن را نمى‌پذیرد. 🔸اگر هر کسى در جامعه هر طور دلش مى‌خواهد رفتار کند، هر کس را خواست کتک بزند، و هر سخنى را ـ هر چند اهانت و ناسزا به دیگران باشد ـ بتواند بر زبان بیاورد، و...، آیا دیگر از زندگى بر پایه خرد و هوشمندى خبرى خواهد بود؟ فصل مقوّم و مميّز انسان عقل اوست و لازمه عقل داشتن مسئولیت داشتن و پذیرش قانون است. اگر قانون نباشد مدنيّتى نیست و اگر مسئولیتى نباشد انسانيّتى نخواهد بود. بنابراین پاسخ اصلى شبهه این است که: 🔸معناى آزادى و اختیار انسان، بعنوان فصل مميّز، داشتن قدرت تکوینى بر اختیار و انتخاب است، اما از بُعد تشریعى باید مسئولیت و قانون‌پذیر باشد و حدودى براى اعمال و گفتار خویش قائل شود و الاّ از انسانیت خارج خواهد شد. البته بحث از محدوده قانون و چگونگى آن سخن دیگرى است که در جاى خود باید بررسى شود. 📚 پرسش‎ها و پاسخ‎ها، جلد۴، صفحه ۲۱۹ - ۲۲۱ 📱 @mesbahyazdi_ir ┄┅═══••✾••═══┅┄ 🆔@meshkatnoor