پیژامه، لاک یا کتری سیاه!
قسمت سوم
برادرم که از طلاب حوزهی علمیه است هیچوقت بدون لباس طلبگی در اماکن عمومی نمیرود. لباسش و مسیرش را عاشقانه انتخاب کرده است و دوست دارد. با همین عبا و عمامه و دشداشه در مسیر نجف تا کربلا و در طریق العلما به مشایهاش ادامه میدهد. جوانان عراق بسیار به طلاب و سادات احترام میگذارند. سال قبلش در مسیر که به موکب ماساژ جوانان عراقی رسیدیم من شوخیهای برادریام گل کرد. همزمان که جوان عراقی ماساژ میداد بر پشت برادرم حاج حامد میزدم که جوان عراقی به شدت عصبانی شد و هرچه میگفتم برادریم و از شوخیهای رفاقتی و صمیمیت بینمان است برایش مهم نبود. مهم این بود حرمت شیخ باید رعایت شود. آنقدر نگاه تندی به من کرد انگار عمامهپرانی کرده بودم! امسال در مسیر پیادهروی جوانی عراقی کنار جاده ایستاده و با سرعت جلویمان را گرفت که یا شیخ بیا! مبیت موجود. طعام موجود. الصلاه جماعه. ما را ضمیمه شیخ برد و طعامی اشرافی در منزل کوچک و سادهاش برایمان آورد. روزهای بعد در مسیر پیادهروی به برادرم میگفتیم حق نداری عمامهات را برداری. بالاخره خیری هم از جانب شیخی به ما برسد. آقازادگی از همین روش شکل میگیرد. فردا کرام الکاتبین در دادگاه عدل الهی با چند گاری و فرغون پرونده که رویشان نوشته میم.سین (مهدی سلیماننژاد) وارد بشوند و بگویند نامبرده متهم به سوء استفاده از لباس روحانیت برادرش در مسیر مشایه است. چو فردا نامهخوانان نامه خوانند، تو از این نامه خواندن ننگت آیو. این تمام سوءاستفادهی من از این لباس است. یاد میلاد با پیژامهی گلگلیاش افتادم. لابد حکمتی دارد که هرسال با آن پیژامهی مسخره، طی طریق میکند. برگردم ایران باید فلسفهی این پیژامهپوش بودنش در مسیر را از او بپرسم. پیژامه برای اهالی عراق پوشش سختی است. هم "پ" و هم"ژ" دارد. ذهنم درگیر شده که اصلا عراقیها به پیژامه چه میگویند؟ صدام در درک وقتی عکس میلاد را با پیژامه میبیند چه میگوید؟ خازنین جهنم خطابش میکنند بگو پیژامه؟ صدام نمیگویی! پس بگیر این گرز آتشین را. اصلا چرا من باید در طریق العلما که همه با ذکر و مناجات آن را طی کردهاند این افکار را داشته باشم!؟
ادامه دارد...
#سفرنامهاربعین
🔸️مهدی سلیماننژاد🔸
مزاحالدین |
@mezahoddin