محمدحسین پویانفر
. زمین... بارِ دیگز از شوق به‌خود می‌بالید... که فرشِ زیرِ قدم‌های رسولِ خدا شده! کوچه‌ها... در پوست خود نمی‌گنجیدند... از این‌که عطرِ وجودِ پیامبر را... استشمام می‌کنند. امینِ وحی... لحظه‌ای ایستاد... و مشغولِ تماشای بازیِ کودکان شد! جلو رفت... یکی از آنان را در آغوش گرفت... و دریا دریا مهربانی را... به‌ جهانِ جانش نشاند. بعد هم گلِ بوسه را... میانِ دو ابروی او کاشت؛ و رفت! اصحاب... دست به زیر چانه زده... و در آرزویِ چنین مرحمتی... پرسیدند: یارسول‌الله! فقط خونِ این کودک... رنگین‌تر بود میان آن‌همه؟! حضرت رحمه‌للعالمین فرمودند: دیده بودم که این... هم‌بازیِ با حسینِ من شده! وقتی راه می‌رود... خاکِ زیر پایِ حسین را... بر می‌دارد و به‌صورتش می‌کشد. حسین را دوست دارد و... من هم او را دوست دارم! فرشته‌ی وحی نیز... خبر آورده که در روزِ حسین... کمک‌حالِ او... در خواهد بود. تاریخ نوشته است گویا نام او... است. پ.ن تولدت مبار‌ک عزیزدلم @mhpooyanfar نقطه‌ی اشتراکِ ما عشقِ حسین‌بن‌علی‌ست! ۱۳۹۶... 『@mh_poyanfarr