اگر سنگِ مِسی را کوه زَر کردم ضرر کردم اگر اینگونه خود را معتبر کردم ضرر کردم من از «اِلّا جمیلا»یی که زینب گفت دانستم به غیر از پرچمت هر جا نظر کردم ضرر کردم منم آن تاجرِ یوسُف فروشی که نفهمیدم در این بازار، سودی هم اگر کردم ضرر کردم مرا جز بی‌قراری در هوای تو، قراری نیست بجز خاک تو هر خاکی به سر کردم، ضرر کردم دَرِ این خانه همواره به روی این و آن باز است اگر یک عمر، خود را دربه‌در کردم ضرر کردم برایم دشمنی با دشمنانت منفعت‌ها داشت اگر از دوستان تو حذر کردم، ضرر کردم به غیر از خاطراتِ راه تو، وِردِ زبانم نیست به غیر از کربلا، هر جا سفر کردم ضرر کردم نکیر و منکر از من هرچه پرسیدند یادم رفت بجز نام تو هر نامی زِ بَر کردم ضرر کردم شاعر: عمران بهروج