🔵بازرس و حراستی های بی عرضه را حذف کنید🔵 هر مشکل مالی در وزارت یا استانداری یا ادارات کل و در نهایت ادارات شهرها ایجاد می شود، مربوط به ضعف بازرسی می باشد. اگر بازرس قوی باشد، مو را از ماست می کشد. قصه: در سال ۱۳۷۶ که معاون اداری و مالی اداره آموزش و پرورش یکی از شهرستانهای استان گیلان بودم صبح ساعت ۹. ذیحساب اداره: سلام آقای معاون! از ذیحسابی مرکز استان زنگ زدند، بازرسی از مرکز، یک ساعت دیگه به شهر شما خواهند آمد، اسناد حسابداری را ردیف و منظم کنید، چون بررسی می کنند. معاون: علیک سلام، چرا دستپاچه شدی، خوب بازرس هم یک نیرو است مثل من و تو. ذیحساب: آخه آقای معاون! گفتند رفته یک شهر و رئیس اداره را بخاطر تخلف لغو ابلاغ کرد. معاون: کسی که خربزه می خوره بابد پای لرزش هم بشینه، تو نگران نباش من هستم، کارت درسته و تو فرد منظبطی هستی، یادت رفت گاهی اشتباهی دستور خلاف رئیس یا من را اجراء نمی کنی، مطمئن باش کارت درسته... خلاصه بازرس آمد رفت اتاق رئیس. یکی از آموزگاران او را دید و با توپ پر آمد اتاقم و مدارک پاداش ازدواج فرزندش را بدستم داد، و گفت:الان پولش را می خوام؟!. ولی چون در سال گذشته به ما تحویل نشده بود و در اردبهشت سال جاری تحویل شد، تاریخ دستور را سال گذشته زدم، تا قبل از بستن حساب سال گذشته تا چند روز دیگه پرداخت شود. گفت: آقا این چه تاریخی است که پایین ارجاء درج شد، الان سال ۱۳۷۵ است؟!! گفتم: خیر، ولی تاریخ قبل را درج کردم جزء پرونده سال قبل باشه تا چند روز دیگر پرداخت بشه و... حرفم را قطع کرد گفت: من می خوام تاریخ الان درج شود و الان هم پرداخت شود و گرنه الان میرم به بازرس میگم و نگذاشت براش توضیح بدم، من هم پرونده اش را انداختم روی میزم برداشت و رفت. گفتم: هر کاری دلت می خواد بکن. چند لحظه دیگر بازرس با این آموزگار و رییس اداره وارد اتاقم شدند، ضمن احوال پرسی گفت: این آقا چه میگه که تاریخ فعلی برای پاداش ازدواج درج نشد تا طلبش جزء دیون باشه و معلوم نیست کی پرداخت شود؟ گفتم: پرسنل آگاهی نداره و منتظر توضیح من هم نشد، به اطلاع شما برسانم، حساب مالی سال گذشته تا پایان خرداد ماه بسته میشه، برای اینکه اسناد ما در چند روز دیگه پرداخت بشه، تاریخ سال گذشته را درج می کنیم، اگر تاریخ فعل درج بشه شاید تا شش ماه هم اعتباری تخصیص ندهند. بازرس: متوجه شدم، خوب آقای معلم! باز هم اعتراص داری؟ آقای معلم سرش را پایین انداخت و رفت. بازرس: آقای رئیس بریم انبار کالا را بررسی کنیم، آقای معاون شما هم بیایید. خوشبختانه به محضی که ابلاغ معاونت بدستم رسیده بود، اولین کاری که کرده بودم، قفسه بندی کالاها و سرو سامان دادن به کالاهای انبار بود و انباردار را هم فرد بسیجی منصوب کرده بودم. دفتر ورود و خروج کالا منظم و دسترسی فوری به حداقل ۵٠ قلم کالا که اکثرا مصرفی بودند آسان شده بود. بازرس: خیلی خوبه، آقای انباردار! چند تا دیسکت در دفتر داری؟ من هم این دیسکت ها را می شمارم. چند لحظه بعد، من شمردم بیست بسته ده تایی و هشت تا هم یکی جمعا ۲٠۸ عدد، در دفتر چند تا داری؟ انبار دار: ۲٠۶ تا. بازرس: دو تا چه شد؟ انباردار هر چه گشت و هر چه ورق زد، دستور خروج آن دو عدد دیسکت را که معاون و رئیس باید صادر می کرد پیدا نکرد، سر و کله اش سرخ شد و نیم نگاهی بازرس به من کرد لبخندی زد و گفت: آقای انبار دار! من دو تا دیسکت را می خوام، دستور خروج را پیدا کردی بعدا به معاون اطلاع بده تا یقین کنم اشتباه کاغذی بوده!!!. نکته: از دقت نظر بازرس خیلی خوشم آمد، حتی از چگونگی دو تا دیسکت که قیمت دو تا ۴٠٠ تومان هم نبود، اینقدر حساسیت نشان داد. خدایی!! اگر چنین بازرسانی در ادارات باشند، کج اندیشان می توانند امور مالی و اموال را بالا و پایین کنند!!؟؟» م مقدسی» ۱۴٠۱/۸/۲۹ @mhg12871338