دانشگاه و تاخیر در بزرگسالی
میگنا-سال تحصیلی جدید شروع شده و دوباره خانوادهها و دانشآموزان آستین بالا زدهاند برای موفقیت در مدرسه و راهیابی به دانشگاه. دانشآموزان، والدین، معلمها، موسسات آموزشی همه و همه یک باور مشترک دارند و آن اینکه تنها راه موفقیت از دانشگاه میگذرد.
قبولی در کنکور چنان فشاری به خانوادهها میآورد که نه از سال اول دبیرستان بلکه از همان مقطع ابتدایی برای آن آماده میشوند. غده سرطانی کنکور که قبلاً فقط دوره دبیرستان را درگیر خود میکرد، حالا بزرگ شده و تمام مقاطع را در چنبره خود گرفتهاست.
ثبت نام در مدارس غیرانتفاعی، کتابهای کمک آموزشی، تستهای آزمایشی و برنامههایی از این دست، همگی با هدف قبولی در کنکور انجام میشود. جریان اجتماعی پرزور و طولانی مدتی در جریان است که همچون سیلی خروشان از راه رسیده و همه ما را با خود بردهاست. نهاد خانواده، نهاد آموزش و بازار همه با این سیلاب همراه شدهاند، بدون آنکه کسی از خود بپرسد، آیا به راستی تنها راه موفقیت، قبولی در دانشگاه است؟ نه میدانیم این سیلاب از کجا آمده و نه میدانیم به کجا میرود، فقط همراهان پراضطرابی هستیم که چشم به نتیجه کنکور خودمان دوختهایم.
کارشناسان آموزش و پرورش سالها است نسبت به نقش سرطانی کنکور در نظام آموزشی و تبعات منفی آن هشدار میدهند. مجلس شورای اسلامی نیز با ورود به مساله، قانون حذف کنکور را تصویب کرد که اجرای آن به کندی و سختی پیش میرود. اما به نظر میرسد مساله اصلی نه در خود آزمون کنکور، بلکه نقش حیاتی و محوری دانشگاه در زندگی افراد است. اما چرا دانشگاه نقشی چنین محوری در نظام اجتماعی و اقتصادی ما بر عهده گرفتهاست؟ نقش حیاتی دانشگاه در زندگی افراد، صرفاً نتیجه سیاستهای آموزشی نیست بلکه ریشه آن را علاوه بر آموزش، باید در نهاد خانواده، سیاست و اقتصاد نیز جستجو کرد.
مدرسه و پایان ۱۸ سالگی
۱۸ سالگی، سنی در پایان راه نوجوانی و آغاز دوره استقلال و جوانی است. از نظر قانونی فرد در ۱۸ سالگی میتواند گواهینامه بگیرد، ازدواج کند و رای دهد. انسان ۱۸ ساله آن قدر بالغ شده که مسوولیت زندگی خود را بر عهده بگیرد و با ورود به اجتماع مسیر زندگی فردی خود را آغاز کند. اما آیا به راستی مدرسه دانشآموزان را برای این استقلال و مسوولیتپذیری آماده میکند؟ آیا دانشآموزی که دیپلم گرفته، از مهارتهای اولیه برای ورود به بازار کار برخوردار است؟ برای ورود به روابط کاری چه طور؟ آیا در مدرسه آموزشی برای مهارت کاریابی، تعامل با همکاران، حل مساله، مدیریت روابط عاطفی و مانند آن دیده است؟ متاسفانه در مدارس اتفاقی جز حفظ کردن یک سری اطلاعات نیافتاده است. برخلاف دهههای گذشته بازار کار به فارغ التحصیل مدرسه اعتماد نمیکند. نه به این جهت که مهارت شغلی ندارد، بلکه به این دلیل که از پختگی لازم برای قبول مسوولیت برخوردار نیست. دانشآموز فارغ التحصیل نیز از خودباوری و عزت نفس کافی برخوردار نیست و خود را ناتوانتر و شکنندهتر از آن میداند که بیواسطه دانشگاه وارد جامعه شود و دست به فعالیتی بزند.
خانواده و بیاعتمادی به جامعه
خانوادهها نیز شریک جرم اند. آنها هم نه به جامعه اعتماد دارند و نه به فرزندشان. از نظر خانوادهها جامعه ناامنتر از آن است که بتوان به فرزند اجازه استقلال داد، مگر اینکه پای دانشگاه وسط باشد. دانشگاه هم مورد اعتماد خانوادهها است و هم کمکاری آنان در آمادهکردن فرد برای ورود به جامعه را جبران میکند. اساساً فرزندپروری در ایران طوری انجام نمیشود که فرد در ۱۸ سالگی از پختگی و شایستگی لازم برای پذیرش مسوولیت زندگی خود برخوردار باشد. برای خانوادهها دانشگاه مرحلهای از تربیت فرزند است (شاید مثل دوره سربازی در گذشته) که به بلوغ و پختگی آنها کمک خواهد کرد....... ادامه یادداشت👇👇
http://www.migna.ir/news/48399
سپیده اکبرپوران