عزیزِجان آقایِ‌مھربان دراین‌غیبتِ‌‌جان‌فرسایت ، جھان‌نفسش‌تنگ‌است وحالِ‌دلش‌بیمار . . جھان‌برایِ‌دیدنت‌ بی‌طاقت‌شده‌وبی‌قرار! درغروبِ‌جمعه‌ها‌،بی‌تابی‌می‌کند و برایِ‌حالِ‌نَزارش‌بھانه‌می‌تراشد برگرد . . برگرد‌که‌هوا،زود‌به‌زود‌سرد‌می‌شود !