خلاصه اردوی راهیان، پر از شور و شوق بود . گرچه اولش دهنمون بخاطر بارون شدید سرویس شد و مثل موش آب کشیده خودمون وسایلامون ب فنا رفتیم. با بچه‌ای پایه ای ک داشتیم با اینکه بعضیاشون نمیدونن انقلابِ اسلامی حقه؛ بازم همراهی کردن، اومدن، حداقل حرمتو گذاشتن و با اونا میشد به ترک دیوار قاه قاه خندید . گرچه اول سفر یکم بخاطر حساسیتام یکم بد گذشت ولی این اواخر حس و حال بهشتی اونجا رو میشد درک کرد بویِ کربلا رو میشد استشمام کرد (: میشه گفت همسفر خوبی بود البته اگه بیشتر باهم بودیم شاید همسفر بهتری میشدم براش :) در کل با همه خوبی و بدی ها گذشت و خوش گذشت. با تشکر از مامان سادات ( مبلغِ اتوبوس ) آقای محمودی، بالیده، عمو حسن ( بهمون گفتن بجا آقا آدمی بهشون بگیم عمو حسن ) و تمامی کسایی که باعث و بانی این سفر قشنگ شدن .