بزرگ مرد... ۵۳ سال داشت.می گفت این اتفاق امتحان الهی من بود .خوش بحالش که امتحانش را فهمید.درک لحظه امتحان الهی گاهی از یک پاکبان بر می آید و از همچون منی نه. ۱۱ میلیون حقوق می‌گیرد. خانه اش که زیرزمین مسجدی در کاشان است تلویزیون هم ندارد. یک میلیارد پول نقد را دست نخورده به صاحبش برگرداند.مژدگانیش شد یک میلیون تومان .آن یک میلیون تومان را هم بین چند نفر تقسیم کرد .می گفت دوست داشتم باهم بخوریم و چند نفر شاد شوند بجای یک نفر. حکایت حسن صباغیان چند یادآوری مهم داشت: ۱-اینقدر که دل این مرد بزرگ بود و مناعت طبع داشت ،همان اندک مبلغ مژدگانی را هم تقسیم کرد .روح چقدر بزرگ شده است. ۲- از بس که مرغ های همسایه ما ایرانی ها غازند!! بلد نیستیم واگویه کنیم این اسطوره های اخلاقی را .در کوچه پس کوچه های پاریس و لندن و نیویورک اما اگر روزنه انسانیتی باز شود هزار باره برای هم نقل می کنیم و دست به دست!! ۳- کسانی که دستی به بیت المال دارند خیلی مراقب باشند .حسن آقا را خدا بر صراط قیامت حجت می کند مقابل چشمشان ... ۴-آنها که غنی ترند محتاج ترند .از باب ترویج کرامت و انسانیت کاش آن صاحب مال محترم کسر بیشتری از این مال بازگشته را به حسن آقا هبه می کرد.بازهم گلی به گوشه جمال کریم حسن آقای پاکبان. ۵-نشان دادن و ترویج این انسانهای بزرگ گم نام از آن کارهای فرهنگ ساز و ستودنی صدا وسیماست.حکایت حسن آقا صباغیان، پاکبان متدین کاشانی سوژه جمعه شب برنامه "بدون تعارف" بود .ایکاش راهی هم باز می گذاشتند و حسابی اعلام می کردند برای کسانی که پای تلویزیون دلشان برای برآورده کردن آرزوهای امثال این مرد می لرزد‌. حسن آقا آنجای مصاحبه بغضش شکست که از آرزویش گفت برای بردن مادرش به کربلا .راستی حسن آقای ما خودش هم کربلای امام حسین را ندیده هنوز... ✍ سید علی میرفخرائی @mirfakhraei_s