⭕️مبهم بودن مسئله ی امامت برای نسل امروز ◀️امروز و در اين نسل، ما امامت را پذيرفته‌ايم، ولى شايد طرح امامت و در نتيجه، امام زمان براى خود ما كه شيعه هستيم، گنگ و مبهم باشد و به صورت ميراثى از آن پاسدارى شود؛ ميراثى كه هنوز عمق و ضرورتش را نچشيده‌ايم، عمقى كه گذشتگان با خون خود سرشارش مى‌كردند و ضرورتى كه با هر ذره ذره از وجود خود گواهش مى‌بودند، تا آنجا كه ديوار كاخ‌ها را بر روى نعش‌هاى خويش مى‌گرفتند. ◀️شايد بعضى، داستان امامت را داستان خويشاوندى و فاميلى، داستانى غم‌انگيز، داستانى محدود، حساب كنند، كه شعاعش در محدودۀ خويش روشنگر است و سپس بايد فراموشش كرد و حتى احتياجى به آن همه يادآورى و بازگو كردنش نيست. ◀️و شايد بعضى ديگر اين داستان را با داستان سلطنت و دنياطلبى و محروميتِ‌ يك دستۀ وابسته به رسول، عوضى بگيرند. و شايد در دل خوشحال باشند كه خوب شد، براى يك بار هم كه شده نورچشم‌ها در تاريخ داغ شدند و سوختند و كنار رفتند. ◀️ولى مسأله، نه مسألۀ دل‌سوزى و احساس است و نه داستان سلطنت و محروميت، كه درست يك بينش مترقى از مسألۀ رهبرى است؛ بينشى كه معتقد است بايد رهبر، جلوتر از زمان و امام زمان و جلودار زمان باشد، نه تنها آگاه از زمان و همراه آن. آن همه خون نه به خاطر خويشاوندى و دل‌سوزى ريخته شده و نه به خاطر محروميت يك دسته نورچشمى و مقربِ‌ درگاه. شايد اين گمان‌ها از آنجا برخاسته كه ما امامت را مبهم مطرح كرده‌ايم و آثارش و مرزهايش و اثراتش را نشان نداده‌ايم و اين طرح حكومتى را جدى نگرفته‌ايم. 📚 تو مي آيي (ويرايش جديد)‌، صفحه ۶۹ 👤 (ره)