راز هسته‌های مقاومت در منطقه سعدالله زارعی «قدرت منطقه‌ای ایران» از جمله موضوعاتی است که بی‌اغراق هر روز درباره آن لااقل یک مقاله در سطح نشریات و سایر رسانه‌ها نوشته می‌شود و اغلب این مقالات نیز توسط مخالفان جمهوری اسلامی نوشته می‌شوند و از این رو در پشت طرح بحث قدرت منطقه‌ای ایران، دشمنی مرموزانه‌ای وجود دارد. البته این که ایران دارای اقتدار منطقه‌ای است، جای بحث ندارد. اما میان آنچه دشمن از آن یاد می‌کند با آنچه درباره ایران صدق می‌کند تفاوت بنیادین وجود دارد و اساساً دو چیز است. در این باره گفتنی‌هایی وجود دارد: 1- بعد از شکستی که به واسطه 8 سال دفاع مقدس ملت ایران بر دشمنان اسلام تحمیل شد، آنان متوجه قدرت جمهوری اسلامی شده و در صدد برآمدند تا ریشه‌های انقلاب اسلامی را از ایران برکنند و از این رو بود که «کاسپارواینبرگر» وزیر دفاع آمریکا در دوره دوم ریاست جمهوری رونالد ریگان با صراحت از لزوم خشکاندن ریشه ملت ایران سخن گفت. حضرت امام خمینی با درک توطئه روزافزون آمریکا و عوامل آن علیه انقلاب اسلامی و ملت‌های منطقه از لزوم به وجود آمدن «هسته‌های مقاومت» در تمامی جهان سخن گفته و در تاریخ دوم آذرماه 1367 به یک راهبرد اشاره و فرمودند: «باید بسیجیان جهان اسلام در فکر ایجاد حکومت بزرگ اسلامی باشند و این شدنی است، چرا که بسیج منحصر به ایران اسلامی نیست. باید هسته‌های مقاومت را در تمامی جهان به وجود آورد... شما در جنگ تحمیلی نشان دادید که با مدیریت صحیح و خوب می‌توان اسلام را فاتح جهان نمود». آنچه بعدها در منطقه پیش آمد بر دقت نظر حضرت امام صحه گذاشت. برابر اسناد، نئوکان‌های آمریکا از میانه دهه 1370 یعنی حدود 8 سال پس از فراخوان امام راحل از مسلمانان جهان برای تشکیل هسته‌های مقاومت، از یک توطئه حساب شده پرده برداشتند. در این سالها یک کمیته 300 نفره از متخصصین برجسته آمریکایی به ریاست «پل ولفوویتس» در نیروی دریایی آمریکا مشغول رایزنی پیرامون جزئیات طرحی بودند که با پیروزی جرج بوش دوم در انتخابات ریاست جمهوری سال 2000 به اجرا گذاشته شد. خلاصه این طرح این بود: «تجزیه کشورهای غرب آسیا» که با دو دستور کار یعنی راه‌اندازی انقلاب‌های مخملین و اشغال مستقیم نظامی دنبال می‌شد به زودی کشورهای مختلفی در معرض دو لبه این طرح قرار گرفتند و بعضی دچار آسیب جدی گردیدند. 2- وقتی طرح آمریکا برای تغییر جغرافیای غرب آسیا دنبال می‌شد، در ایران دو نوع برخورد وجود داشت. یک برخورد مبتنی بر پذیرش شرایط بود یعنی افراد، گروه‌ها و حتی دستگاه‌هایی در ایران از یک طرف با بروز انقلاب‌های رنگی در کشورهای آسیایی همراهی کرده و به آن نام «توسعه دموکراسی» دادند و حال آنکه آنچه در گرجستان (2003) اوکراین (2004) و قرقیزستان(2005) و... پیش آمد، کودتای سیاسی بود که با هزینه کم آمریکا و کارگزاری نیروهایی در داخل این کشورها به وقوع می‌پیوست. وقتی قضیه اشغال نظامی کشورهای افغانستان و عراق توسط آمریکا نیز پیش آمد، نیروهایی در داخل ایران توصیه کرده و بر اساس آن اقدام هم کردند که بله چاره‌ای جز همراهی نداریم در واقع در این ماجرا همان کاری را کردند که رضاخان ذلیلانه در جریان تهاجم مشترک قوای متفق و متحد به ایران انجام داد. http://kayhan.ir/fa/news/134114 نشانی کانال کیهان در پیام رسان ایتا: https://eitaa.com/keyhannews