به نام خدا وند مهر بان
انگار نه انگار که بزرگ شده بودم و کم کم باید افکار و خاطرات کودکی ام را کنار می گذاشتم ....
ولی نه چنین نشد
چسب قطره ای را برداشتم و افتادم به جان
الماس هشت ضلعی کنده شده از گل رز کرمی روی میز چوبی ....
که ناگهان دستانم به جرعه از آن آغشته شد
اما او سر جایش قرار نگرفت .
بگذریم....
جانان من
دل من وا بسته به قهقه های توست
که خوشبختی مان را معنا می کند .
زهرا_شرف_زاده