باد آمد گیسوانش را پریشان کرد و رفت
چشم خیس اش شعرهایم را غمستان کرد و رفت
بلبلی حزن افولش را به گوش ماه گفت
اشک ها را غم نشین این شبستان کرد و رفت
مستیِ دورِ لبش از مثنوی ها هم گذشت
در شب میخانه ها؛ ما را غزلخوان کرد و رفت
شاعران بی بضاعت را به کفر چشم خود
آیه آیه شهر را مست و مسلمان کرد و رفت
باز با خرچنگهای آبی مردابی اش
ذوق کور برکه ها را ماه تابان کرد و رفت
بهمنی نام و علی سیرت محمد خو؛؛ پرید
با عروجش ماه را در سینه پنهان کرد و رفت🌸🍃🦋