روضه امام رضا ع هی بلند میشد هی می نشست ، جگرم داره میسوزه ، رنگ آقا از رخسار پریده ، مگه فاصله ی خانه تا قصر مامون چقدر بود که اینقدر آقا می نشست و بلند میشد ( ۵۰بار نشست و بلند شد ) تا رسید به در خانه در رو وا کرد اباصلت درون حجره نشست در را بست ،ای شیعیان آقا ای عاشقان آقا بریم عیادت اقا آقا غریب آقا مظلوم آقا کسی رو نداره ،همه جمعیت بیایم بریم در خونه ی آقا ثامن الحجج انشاء الله کربلا ، نگاه کن ببین اباصلت داره قدم میزنه ، نگران خدایا آقام حالش چی شده ، خدایا آقام منقلب خدایا رنگ آقا پریده نکنه بی آقا بشم هی قدم میزنه که ناگهان با تعجب دید یک جوان خوش سیما رعنا ، مثل ماه در حیاط خانه ،ای وای ای وای ، ای جوان از کجا آمده ای؟ من که در را بسته بودم ، نگاهی به اباصلت کرد گفت اباصلت همان کسی که مرا از مدینه تا طوس آورد همان کس می تونه از در بسته مراوارد کنه خیلی از شیعیان جهان آرزوشون مثل ...کنار بارگاه ثامن الحجج علی ابن موسی الرضا باشند بین تمام این جمعیت شیعه نصیب توشده برادرم خواهرم ، به خدا این سعادت را زهرا به تو داده فاطمه به توداده مادرش به توداده صلت میگه دیدم رفت درون حجره ، ای وای ای وای فرزند سر بابارو رو زانو گذاشت ، بابای غریبم ، بابای مظلومم بابای مسمومم ،کی تو رو به این روز انداخته کی جگر تو را سوزانده این لحظات آخر آقا سرش رو روی زانوی جوادش میبینه ای وای کربلا ، حالا نوبت گریه کردن توی آقا ثامن الحجج ،تا حالا همه برای توگریه کردند حالا تو برای جد غریبت حسین گریه کن ،اینجا اومد سر علی اکبر رو به دامن گرفت ، لشکر دیدندصورتش رو صورت جوانش گذاشته، یا مهدی ، لشکر دیدند صورتش رو صورت علی اکبر گذاشتهآنقدر این صحنه طول کشید تا به همدیگر می گفتند مثل اینکه حسین جان داده کنار جوانش ولی پس از لحظه ای دیدند سر بلند کرد در حالی که خون علی اکبر از محاسن مبارک حسین .......... دیده بستی یا زمن ، دل کنده ای دست وپا زن ، تاببینم زنده ای هرکجا صدای من کمترین رو می شنوی این سه تا حسین را غربتا الی الله بگین بینوایم اشک چشمم توشه است کعبه ام آن مرقد شش گوشه است ازازل الفت گرفتم با حسین تانفس دارم بگویم یا حسین ┈┈┈┈••✦•••✿•••✦••┈┈┈┈┈ روضه خداحافظی امام رضا ع اجازه میخوام روضه آقارابخونم چند نفر بودند دستور گریه دادند ، یکی امام رضا (ع) بود ، همان لحظه که ازمدینه وداع کردازهمه خداحافظی نمودفرمودند پشت مسافر گریه کنید فرمودند آقاجان پشت سرمسافرگریه خوبیت نداره فرمودند مسافری که برگرده هنوز چندقدمی دورنشده بودندکه دیدند صدای ضجه ای میاد فرمودند ببینیدکیه گفتند آقاخواهرتون معصومه است غش کرده گرفتین چی می خوام بگم » اما فدای اون خواهری بشم که روزعاشورا سوار بر مرکب نگاه کنه ببینه اجساد قطعه قطعه،نه علی اکبری ، نه ابالفضلی ،نه عون وجعفری،زینبی که وقتی واردکربلا شد جوانان بنی هاشم اومد ند با احترام عقیله بنی هاشم را از مرکب پیاده اش کردند...صدازد حسین جان من می روم باشوروشین با اشک چشمم یا حسین اما دلم درکربلا ، پیش تومی ماند حسین می روم وبه خدا می سپارمت ای پاره پاره تن به خدا می سپارمت دشمن نداد آبت اگر غم مخور صحرا ز دیده چو دریا کنم تو را به یاد شش گوشه ی قبر حسین همه از سودای دل فریاد بزنیم یا حسین ........... ┈┈┈┈••✦•••✿•••✦••┈┈┈┈┈ https://eitaa.com/mjnonraza_rahmatipoor