ناخدا گفت: غلام چکار میکنی پسر؟! تو دستت قطع شده؟ غلام جواب داد: بادستم کاری نداشته باش فرمانده تو کارت را بکن!
دست که هیچ من اگر تمام ذرات بدنم هم تکه تکه شوند حاضر نیستم حتی یک وجب از خاک کشورم دست اجنبی بیفتد.
ناخدا میگوید:آنجا بود که فهمیدم تا زمانیکه ایران چنین سربازانی دارد هرگز هیچ اجنبی نمیتواند ذره ای از خاک وطن را اشغال کند انسانهایی که ازجان خودبه آسانی گذشتند تا ایران ایران بماند...
وحالا بعد از گذشت بیش ازچهل سال این دو دلاور آذری ما در دیداری شگفتانه و بسیار غیر منتظره همدیگر را در اردبیل ملاقات کردند ، و صحنه ای بسیار باشکوه را رقم زدند
پی نوشت: جهت اطلاع دوستان دست راست ناو سروان تکاور دریایی عالیجناب غلام قالندی مصنوعی میباشد.