یک پسرِ جوانی به نام شروین در قضایای عمامه پرانی، میزنه زیر عمامه یک روحانی و اونو پرتاب میکنه گوشه خیابون... بعد از مدتی توسط نیروهای امنیتی شناسایی و بازداشت میشه و میره دادگاه ...حالا فکر میکنید قاضی دادگاهش کیه؟!!! بله، از بدِ روزگار، قاضی، همون روحانی هست که عمامه اش رو پرونده... حالا به نظرتون حکم قاضی میشه؟!!! اعدام؟! حبس ابد با اعمال شاقه؟!!!! نه، خوندن یک کتاب در طول یک هفته... حالا فکر میکنید موضوع اون کتاب چیه؟! طرح کلی اندیشه اسلامی؟! جریان شناسی سیاسی ایران؟!! انسان 250 ساله؟!!! نه، یک رمان عاشقانه... در این رمان عاشقانه نیز مجددا پای یک روحانی میاد وسط! یک دختر و پسری عاشق هم شدن و دوست دارن با هم ازدواج کنن؛ اما روحانی محل به پدر دختر میگه دخترت رو به این پسر نده چون نمیتونه خوشبختش کنه!!!! هیچی دیگه، پدر دختر هم دست رد به سینه پسر میزنه و پسر هم کینه این روحانی رو به دل میگیره... بعد از مدتی میره سربازی و در پادگان بطور اتفاقی تلفن همراه روحانی پادگان دستش می افته... در همین اثنا هم همسر روحانی پیامک میده... پسر هم به جای روحانی شروع میکنه به پیامک دادن بهش و میخواد آشی براش بپزه که یک وجب روغن روشه تا کمی دلش خنک بشه از آتش کینه ای که از روحانیون داره... خلاصه؛ کتاب "زخم خیابان" دو داستان در یک کتاب هست با موضوعی بسیار جذاب و سرشار از شگفتانه های خاص که پیرامون اغتشاشات سال ۱۴۰۱ و پاسخ به برخی از تهمتها و شبهات به نظام پرداخته و به نگارش درآمده و مناسب دختران و پسران جوان هست. از مطالعه کتابِ جذابِ زخم خیابان غافل نشید...