شبی هم که محمد برای آخرين بار رفت ما هیئت🏴 داشتیم.من دلشوره داشتم!😔قبل از رفتن هم به من گفت:بابا این مأموریت خیلی سخته، دعا کن موفق بشیم🌹تو خونه از همه خداحافظی کرد😔 اما من تا ترمینال🚌 با او رفتم این دفعه نمیدونم چرا نسبت به قبل خداحافظیمون فرق کرد یه مقدار طول کشید! 😭 بوسیدمش😘 و رفت😔 اما دوباره برگشت! باز خداحافظی کردیم! سه باره برگشت من رو نگاه کرد نمیدونم چی تو دلش بود اما خودم کاملا حس میکردم که این دفعه خداحافظی مون خیلی فرق کرده😔این دفعه حرفهایی که زد بوی رفتن داشت! چشماش تو چشمم بود که رفت😭😭😭 ☘22☘