او به راستي از سربازان گمنام امام زمان(عج) در سپاه بود، نسبت به ائمه اطهار(ع) عشق و علاقه خاصي داشت. زيارت عاشورا را هميشه مي خواند. با قرآن مانوس بود. صبح ها بدون تلاوت قرآن از خانه خارج نمي شد. نسبت به حضرت امام خميني(ره) شناختي عارفانه داشت. به ايشان عشق مي ورزيد و وقتي نام امام را مي بردند، چهره اش برافروخته مي شد.
يکي از مسئولين اوليه ايشان نقل مي کند:
هرگاه به او کاري واگذار مي شد و مي خواستيم از انجام آن مطمئن شويم، مي گفتيم که اين ماموريت قلب امام را شاد مي کند و وقتي خبر آن به حضرتشان برسد تبسم بر لبان ايشان مي نشيند. او خنده اي مي کرد و مي گفت: همه ما فداي يک تبسم امام. و تا پاي جان مي ايستاد و آن کار را به نتيجه مي رساند.
ايشان مانند رودي خروشان و دريايي متلاطم در تکاپو و تلاش و حرکت بود.
اساس جديت او، ايمان، عشق و علاقه به اسلام، انقلاب، امام و مردم مستضعف و مظلوم بود.
شهيد کاظمي فردي خاکي، مردمي، خوش برخورد، متواضع، خودماني، صريح اللهجه، انتقادپذير و در کار و مسئوليت جدي، قاطع، صبور و مقاوم بود. هيچ گاه به واسطه مشکلات، از زير بار مسئوليتها شانه خالي نمي کرد و سعي مي کرد با مشکلات دست و پنجه نرم کند.
او عموماً به تدبير، راه حل مناسبي جهت رفع موانع پيدا مي کرد. زود از کوره در نمي رفت و کمتر ديده مي شد که عصباني شود، همواره چهره اي خندان و بشاش داشت.
کارهايش را روي نظم و انضباط انجام مي داد و براي بيت المال اهميت و حساسيت خاصي قايل بود.