قضیه یِ داستانِ
" هِمِدان شهرِ مِنِه یی تِمِنَم یی تِمِنه " چیه؟!
🍀🍀
در این باره دو روایت ذکر شده است :
اول ، چاپ اولین اسکناس یک تومانی که تصویر آرامگاه بوعلی سینا در پشت آن درج شده بود. واهالی شهر همدان به آن افتخار می کردند که شهرشان مورد توجه قرار گرفته و هر کس حداقل یک برگ از این اسکناس را در جیب خود نگهداری میکرد. ومشهور است که می گفتند: شهرهمدان را هیچ کس به درستی نمی شناخت وهمین یک تومانی باعث مشهور و شناخته شدن آن شد و ضرب المثل شد که : هِمِدان شهر مِنِه یِی تِمِنَم یِی تِمِنه
دوم ، تجارت بین یک تاجر یزدی و یک تاجر همدانی که این روایت درست تر به نظر می آید.
🔸🔹
روایت کنند که در روزگاران قدیم دو تاجر از شهر همدان و یزد با هم تجارتی می نمایند ،
🔻در این تجارت تاجر همدانی مبلغ یک تومان به تاجر یزدی بدهکار می شود ، و توافق می گردد که هرگاه سال بعد تاجر یزدی به شهر همدان آمد طلب خویش را از او بستاند.
در موعد مقرر تاجر یزدی مریض شد و از آمدن به همدان عاجز ماند / تاجر همدانی از عدم مراجعت تاجر یزدی به همدان ناراحت و آشفته شده و بار سفر می بندد و خود را به دیار یزد می رساند…
تاجرهمدانی در آخر با صرف وقت و هزینه فراوان با تاجر یزدی ملاقات کرده و یک تومان بدهکاری خود را پرداخت میکند.
تاجر یزدی به تاجر همدانی میگوید :آخه چرا این همه مشقت را بر تن خویشتن برای پرداخت یک تومان روا داشتی؟؟
تاجر همدانی بی فوت وقت میگوید که خواجه !
بدان من از دیار همدانم و برای من یک تومان بدهی هم یک تومان است …
هِمِدان شهر مِنِه
یی تِمِنم یی تِمِنه...
😳اما متاسّفانه برخی که از این داستان اطلاع ندارند ، به ضرب المثل از جنبهی دیگری نگاه میکنند.…
✍حبیب رضائی پور
🌹🌸🌺