و کسی که بر محبت آل محمد بمیرد وارد بهشت شود.[14]
حکم
بن عتیبه گوید: در حضور امام باقر (علیه السلام) بودم و خانه آن حضرت پر از جمعیت بود. ناگاه دیدم پیرمردی عصازنان آمد و کنار در ایستاد و عرض کرد: السلام علیک یا بن رسول الله و رحمة الله و بر کاته امام باقر عَلَیهِ السَّلام جواب سلام او را داد.
آنگاه پیرمرد بر حاضران سلام کرد و همه آنها جواب سلام او را دادند.
سپس رو به امام باقر (علیه السلام) کرد و با اکرام و احترام عرض کرد: ای پسر رسول خدا! اجازه بده به شما نزدیک گردم فدایت شوم.
سوگند به خدا من شما را دوست دارم و دوستدار شما را هم دوست دارم و سوگند به خدا این محبت به خاطر طمع به دنیا نیست و سوگند به خدا دشمنان شما را دشمن می دارم و از آنها بیزاری می جویم و این به خاطر کینه توزی به آنها نیست و سوگند به خدا من حلال شما را حلال، و حرام شما را حرام می شمارم و در انتظار فرمان شما هستم. آیا در این صورت امیدوار باشم؟
امام باقر (علیه السلام) فرمود: إِ لَی إلَی، نزد من بیا، نزد من بیا!
پیرمرد نزدیک آمد و امام علیه السلام او را کنار خود نشاند و فرمود: ای پیرمرد! مردی نزد پدرم علی بن الحسین عَلَیهِ السَّلام آمد و مثل سوال تو را از او پرسید.
پدرم به او فرمود: وقتی از دنیا رفتی بر رسول خدا صَلی اللهُ عَلَیهِ وَ اله و بر علی و حسن و حسین و علی بن الحسین عَلیهِم السَّلام وارد می شوی و قلبت آرام و جگرت خنک، و چشمت روشن می شود و هنگام مرگ با رَوح و ریحان با فرشته های نویسنده اعمال روبه رو می شوی و تا زنده هستی آنچه را که دیدگان تو را روشن کند می بینی و همراه ما در مقام بلندی خواهی بود.
پیرمرد گفت: چگونه؟ امام باقر (علیه السلام) دوباره سخن خود را برای او بیان کرد.
پیرمرد گفت: الله اکبر! ای اباجعفر، اگر بمیرم بر رسول خدا صَلی اللهُ عَلَیهِ وَ اله و علی و حسن و حسین و علی بن الحسین عَلَیهِم السَّلام وارد می شوم و چشمم روشن می شود و قلبم آرام می گیرد و جگرم خنک می شود و هنگام مرگ با روح و ریحان با فرشته های نویسنده اعمال روبه رو می شوم و اگر زنده بمانم چیزی که چشمم را روشن می کند می بینم و با شما در مقام بلندی جای دارم؟
آنگاه منقلب شد و های های گریست تا آ نکه بر زمین افتاد و همه اهل مجلس از گریه او گریه کردند و امام باقر (علیه السلام) اشک های او را از دور چشمانش پاک کرد.
سپس پیر مرد سر بلند کرد و به امام عَلَیهِ السَّلام عرض کرد: ای پسر رسول خدا فدایت شوم، دستت را به من بده! حضرت دست خود را به طرف او دراز کرد.
دست امام را گرفت و بوسید و بر چشم ها و گونه ها و سینه و شکمش گذارد و آ نگاه برخاست و سلام کرد و رفت و امام باقر (علیه السلام) از پشت سر به او نگاه می کرد.
سپس رو به مردم کرد و فرمود: مَن أَحَبَّ أَن ینظُرَ إِلی رَجُلٍ مِن أَهلِ الجَنَّةِ، فَلینظُر إِلی هذاهر کس دوست دارد به مردی از اهل بهشت نگاه کند به این مرد بنگرد.[15]
پی نوشت ها
[3] بحارالانوار، ج 37، ص37
[4] ثواب الاعمال، ص187
[5] کتاب سلیم بن قیس، ص357
[6] بحارالانوار، ج 27، ص91
[7] بحارالانوار، ج 27، ص90
[8] بحارالانوار، ج 27، ص116
[9] بحارالانوار، ج 27، ص 88
[10] بحارالانوار، ج 27، ص111 و 112
[11] بحارالانوار، ج 27، ص88
[12] بحارالانوار، ج 27، ص79
[13] بحارالانوار، ج 27، ص133
[14] بحارالانوار، ج 27، ص104
[15] بحارالانوار، ج 46، ص361 و 362.
#اهل_بیت
#حضرت_زهرا
کانال ره توشه مبلغین
@mobaleqin20