🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
#چطور_شد_که_چادری_شدم_
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
من یه دخترم با خانواده ی مذهبی .
میشه گفت آزادی داشتم چون با هر پوششی که دلم خواست بیرون رفتم البته میگم هرپوششی منظور بد نگیرید پوششی که خانوادم راضی بودن.اوایل که به سن تکلیف رسیده بودم پدر و مخصوصا مادرم روی این مسئله که من موهام و درنیارم خیلی حساس بودن و خوب من هم موافق بودم.
گذشت چند سال که تقریبا آخرای دبستانم بود که یه بار برای چندبار من موهام و در آوردم وباخودم میگفتم این همه دخترا موهاشون و میریزن بیرون مگه چه لذتی داره خوب بزار منم امتحان کنم😊 چندبار که موهام و در آوردم گفتم که الان خانوادم برخورد بدی میکنن ولی درکمال تعجب دیدم که کوچکترین اعتراض لفظی به من نکردن.
خلاصه گذشت تا تقریبا ۱۵روزی گذشت و من از بی حجاب بودنم بدم آمد و دوباره حجابم و درست کردم البته اینو مدیون مادرم هستم که بارفتارش بهم فهموند.
اون سال من وارد مقطع راهنمایی شدم.من معمولا دختر آرومی هستم و برخلاف ظاهری که بعضی دوستان خیلی نزدیک از من دیدن خجالتی هستم.خوب یه دختر باکلی افکار که تو سن نوجوونی قرارداره.بین ایمان و حجاب و خدا و هزارتا سوالی که ممکن برای یه شخصی که هم سن و سال من باشه پیش بیاد.
خلاصه سال تحصیلی اول راهنمایی با کلی سختی تموم شد گذشت و گذشت تا اینکه بین خانواده صحبت مسافرت مشهد شد.حالا موندم من و اون اراده ی قلبی بسیار خاصی که به امام رضادارم.توی اون مدت خیلی باخودم و امام رضا صحبت میکردم تو کوچیکترین فرصتی با خدا دردو دل میکردم.
چندباراتفاقاتی می افتاد که ممکن بود سفر کنسل بشه .منم گفتم یا امام رضا اگه واقعا میفهمی که چی میگم اول حاجتم و بده و بطلب بیام.
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
زیارتت.قول میدم برگشتنی خودم تغییر بدم.خلاصه شب نشده تاریخ رفتن اوکی شد و قرار گزاشته شد برای دو.سه روز بعد.سه روز بعد رفتیم ۱۰روزشد واما شب برگشتن هرکسی تویه حالی بود منم باخودم گفتم امام رضا توکه به قولی که دادی وفا گردی منم گفتم برگشتنی خودم و تغییر میدم پس چه تغییری بهتر از محجبه شدن و چادر پوشیدن.
.منم برای رضای تو وخدااز همین الان چادری میشم.وخداحافظی من با امام رضا این طوری بود .الان من ۱سال و ۲ماهه که چادری ام و تابستون امسال با هدیه ی خود اقا که همون چادر بود رفتم.پابوسش .بهش گفتم ببین هنوز سر قولم هستم نه فقط الان تا آخر عمر پاش هستم.اینم بگم که برخلاف تصوری که خیلی هااز محجبه ها دارن دوستای صمیمی من بی حجاب اند.
به قول مامانم ما کلا مخالف همدیگه هستیم.ومن چادرم و اول از لطف و عنایت امام رضا و بعدشم از مادرم دارم.چونکه اون با اینکه همیشه بهم میگفت من از اول دوست داشتم دخترم چادری باشه ولی هیچ وقت اجبار به پوشیدنم نکردکه زده بشم.
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴