زنی از خاک، از خورشید، از دریا، قدیمیتر
زنی از هاجر و آسیه و حوا قدیمیتر .
زنی از خویشتن حتی ، از أعطینا ، قدیمیتر
زنی از نیّت پیدایِش دنیا ، قدیمیتر .
که قبل از قصۀ قالوا بلی این زن بلی گفتهست
نخستین زن که با پروردگارش یا علی گفتهست .
ابد حیران فردایش ، ازل مبهوت دیروزش
ندانمهای عالم ثبت شد در لوح محفوظش .
چه بنویسم از آن بیابتدا ، بیانتها ، زهرا
ازل زهرا ، ابد زهرا ، قدر زهرا ، قضا زهرا .
شگفتا فاطمه ! یا للعجب ! واحیرتا ! زهرا
چه میفهمم من از زهرا و ما أدراک ما زهرا .
غمی در جان زهرا میشود تکرار در تکرار ،
صدای گریه میآید به گوشش از در و دیوار .
تمام آسمانها میشود روی سرش آوار ،
که دارد در وجودش روضه میخواند کسی انگار .
برایش روضه میخواند صدایی در دل باران ،
که یا أماه ! أنا المظلوم ، أنا المقتول ، أنا العطشان .
خدا را ناگهان در جلوهای دیگر نشان دادند ،
که خوبِ آفرینش را به زهرا ارمغان دادند .
صدای کودکش آمد ، تمام عرش جان دادند
ملائک یک به یک گهوارۀ او را تکان دادند .
صدای گریه آمد، مادرم میسوخت در باران
برای کودک خود پیرُهن میدوخت در باران
وصیت کرد مادر، آسمان بیوقفه میبارید
حسینم هر کجا خُفته ، قدم آرام بردارید .
تن او را به دست ابری از آغوش بسپارید
جهان تشنهست، بالای سر او آب بگذارید .
- سید حمیدرضا برقعی .
#فاطمیه
#ایام_فاطمیه