كودكان شهر به سمتش كلوخ‌هاى خاردار پرت می‌كردند؛ ايستاد بچه‌ها را صدا زد كلوخ‌ها را با آرامى در دامانش جمع كرد و گفت: اگر خواستيد باز هم بزنيد، همين ها را بزنيد؛ مبادا دستتان دوباره زخمى شود.. :)