🌴🌴🌴 🏴🏴 🌹 سه دقیقه در قیامت ۴۰ *{با نامحرم}* قسمت دوم . . آن زمان تلگرام و شبکه‌های اجتماعی نبود.لذا از پیامک بیشتر استفاده میشد. رفقای ما هم در جواب برای ما جک می فرستادند. . . در این میان یک نفر با شماره ای ناآشنا برای من لطیفه های عاشقانه می فرستاد.من هم در جواب برای او جک میفرستادم. . . نمی دانستم این شخص کیست.یکی دو بار زنگ زدم اما گوشی را جواب نداد.اما بیشتر مطالب ارسالی او لطیفه های عاشقانه بود. . . برای همین یکبار از شماره ثابت به او زنگ زدم،به محض اینکه گوشی را برداشت و بدون اینکه حرفی بزنم متوجه شدم یک خانم جوان است! بلافاصله گوشی را قطع کردم.از آن لحظه به بعد دیگر هیچ پیامی برایش نفرستادم و پیام هایش را جواب ندادم. . . یادم هست با جوان پشت میز خیلی صحبت کردم.بارها در مورد اعمال و رفتار انسان‌ها برای من مثال می زد. . . همینطور که برخی اعمال روزانه مرا نشان می‌داد،به من گفت: (نگاه حرام و ارتباط با نامحرم خیلی در رشد معنوی انسان‌ها مشکل ساز است.) . . مگرنخوانده‌ای که در آیه ۳۰ سوره نور می فرماید: *« به مومنان بگو:چشمهای خود را از نگاه به نامحرم فرو گیرند.»* . . و یا امام صادق(ع)در حدیثی نورانی می فرماید: *«نگاه حرام تیری مسموم از تیرهای شیطان است. هر کس آن را تنها به خاطر خدا ترک کند،خداوند آرامش و ایمانی به او می دهد که طعم گوارای آن را در خود می یابد.»* . . بعد به من گفت: اگر شما تلفن را قطع نمی کردی،گناه سنگینی در نامه اعمالت ثبت می‌شد و تاوان بزرگی در دنیا می دادی. . . جوان پشت میز،وقتی عشق و علاقه من را به شهادت دید جمله ای بیان کرد که خیلی برایم عجیب بود. . . او گفت: *«اگر علاقه مند باشی و برای شما شهادت نوشته شده باشند،هر نگاه حرامی که شما داشته باشید،شش ماه شهادت شما را به عقب می‌اندازد....»* . . خوب آن ایام را به خاطر دارم.اردوی خواهران برگزار شده بود.به من گفتند: (+شما باید پیگیر برنامه های تدارکاتی این اردو باشی. مربیان خواهر،کار اردو را پیگیری می‌کنند،اما برنامه تغذیه و توزیع غذا با شماست.در ضمن از سربازها استفاده نکن.) . . ادامه دارد... 🌹 🏴🏴 🌴🌴🌴