تلاش آمریکا سه کانال نفوذی به درون نیروهای انقلاب بود:
• کانال اول – در سال 65 فردی به نام کنگرلو (مشاور نخست وزیر وقت) و جاسوسی به نام قربانیفر که مستقیماً با میرحسین موسوی ارتباط داشتند.
• کانال دوم – فردی به نام علی هاشمی (برادرزادهی آقای هاشمی رفسنجانی) که در 28 شهریور سال 65 این فرد در اروپا شکار شده و به آمریکا منتقل میشود. از او در خصوص برنامهی بعدی ایران سؤال میشود. علی هاشمی به خاطر ارتباط نزدیکی که با آقای هاشمی داشت از اقدام بعدی ایران مطلع بود. او در پاسخ میگوید که در حملهی بعدی قصد تسخیر بصره و اعلام جمهوری اسلامی عراق در آنجا را داریم. مأمورC.I.A مینویسد: «این جوان بسیار خامتر از آنیست که باید؛ هرچه که نباید میگفت، گفت» آمریکاییها از قصد ایران برای انجام عملیات کربلای 4 در شلمچه مطلع شدند و اطلاعات را به صدام دادند و نتیجه همان شد که بر سر رزمندگان ما در عملیات کربلای 4 -منجمله 175 شهید غواص- آمد. همچنین در این اسناد قید شده که علی هاشمی اطلاعاتی را نیز از آمریکا برای آقای هاشمی آورد.
• کانال سوم – در چهارم خرداد سال 65 آقای مکفارلین همراه با مشاور نخست وزیر اسرائیل – آمیرام نیر- به ایران میآیند و یک کلید، (به نشانهی باز کردن قفل روابط با ایران) یک کیک (شیرینی) و یک کلت (به نشانهی اینکه خود را خلع سلاح کردیم) و انجیل امضا شده توسط ریگان (به نشانهی اینکه ما آمریکاییها هم به دین معتقدیم) میآورند. کلیدی که آمریکاییها در سال 65 آوردند تا قفل روابط با ایران را باز کنند و 27 سال بعد در سال 92 نیز مجدداً برآمد تا قفل مناسبات ایران و آمریکا را باز کند