در مقامِ شاعری حرفی ندارم اما،
بگذار کمی سخن بگویم از تو
من و چشمان سیاهت که دلم را برده؛
یا همان خالِکلاغی، که شبم را خورده؛
یا همان موی مُجَعد، که تهِ ریشهی قلبم رفته؛
یاهمان چهرهی زیبای قشنگت که نحیفم کرده؛
چه بگویم دگر از اوصافت؟
که شدم تشنه و مدهوش به آن اخلاقت؛
ناروا نیست اگر این منِ دیوانه بگوید
که شدم کافر دین و بندهی چشمانت...
#زینب_محمدی
از اعضای محترم مبتلا
@mobtalaaa