حال ندار بود... چند روزی میشد که بخاطر مریضی افتاده بود توی خونه... حالا روز جمعه شده بود و باز هم حالش رو به راه نبود... از طرفی دلش برای مولا تنگ شده بود و بی قرار بود... به سختی خودش جمع و جور کرد و حرکت کرد سمت مسجد برای شرکت در نماز جمعه و زیارت مولا... رسید و در گوشه ای نشست... حین خطبه های نماز حالش بدتر شد و تب و لرز به سراغش امد ولی به سختی خودش راه نگه داشت... نماز تمام شد و امیرالمومنین به سمتش آمد و صداشون کردن فرمودن ؛ که چیشده حالت خوبه؟ گفت : نه آقا یکم تب دارم . . حضرت فرمودن : این چند روزه که بیمار بودی منم حالم خوش نبود! حین نماز تب و لرز کردی منم تب به سراغم آمد... آیا می‌دونی وقتی مریض هستید ماهم مریض می‌شیم؟ مرد گفت : فقط برای ما اصحاب اینطور هستید!؟ مولا فرمود: خیر، برای همه‌ی دوستان و محبین خودمون اینطور هستیم... پ.ن: شنیدمت که نظر می‌کنی به حال ضعیفان تبم گرفت و دلم خوش به انتظار عیادت | @mobtalai