#خاطرات_شهدا
قرار بود بچه های نوجوان پایگاه رو ببریم پادگان برای آموزش نظامی.
برای نهارشون هم تدارک ساده ای دیده بودیم.
با سید رضا هماهنگ کردم و نوع غذا رو باهاش در میون گذاشتم ناراحت شد گفت :
براشون کباب بخرید و نگران پولش هم نباشید هزینه اش با من !
قبلا هم بارها اتفاق افتاده بود که برای بچه های حلقه صالحین از او درخواست پول می کردم
تلفن می کردم و می گفتم :
سید جان! قراره بچه های ابتدایی پایگاه رو جمع کنیم و برای پذیرایی نیاز به پول داریم.
همیشه هم استقبال می کرد ، وقتی مبلغش رو می گفتم ، دو برابرش رو می داد و با خنده می گفت :
این مبلغ اضافی رو هم می دم تا حرص اونایی که برای دین و مذهب بچه ها کاری نمی کنند ، در بیاد.
#شهیدسیدرضا_طاهر
📕 طاهر خان طومان
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🍁
Eitaa.com/joinchat/187826187C2b11ee4954🍁