قرار بود بچه های نوجوان پایگاه رو ببریم پادگان برای آموزش نظامی. برای نهارشون هم تدارک ساده ای دیده بودیم. با سید رضا هماهنگ کردم و نوع غذا رو باهاش در میون گذاشتم ناراحت شد گفت : براشون کباب بخرید و نگران پولش هم نباشید هزینه اش با من ! قبلا هم بارها اتفاق افتاده بود که برای بچه های حلقه صالحین از او درخواست پول می کردم تلفن می کردم و می گفتم : سید جان! قراره بچه های ابتدایی پایگاه رو جمع کنیم و برای پذیرایی نیاز به پول داریم. همیشه هم استقبال می کرد ، وقتی مبلغش رو می گفتم ، دو برابرش رو می داد و با خنده می گفت : این مبلغ اضافی رو هم می دم تا حرص اونایی که برای دین و مذهب بچه ها کاری نمی کنند ، در بیاد. 📕 طاهر خان طومان 🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🍁Eitaa.com/joinchat/187826187C2b11ee4954🍁