برای عروسی اش علاوه بر میهمانان، یک کارت دعوت نیز برای حضرت زهرا سلام الله علیها می نویسد و به ضریح حضرت معصومه می اندازد. شب حضرت زهرا سلام الله علیها را در خواب می بیند که به عروسی اش آمده است. شهید ردانی پور عرض می‌کند: «خانم! قصد مزاحمت نداشتم، فقط می خواستم احترام کنم.» حضرت زهرا پاسخ می‌دهند: «مصطفی جان! ما اگر به مجالس شما نیائیم به کجا برویم؟» شهید عزیز مصطفی ردّانی پور در روز عروسی خویش در جمع دوستانش که بیش تر رزمندگان لشکر امام حسین علیه السلام بودند، کنترل خویش را از دست داده و با بغضی در گلو طی سخنانی می‌گوید: «امروز روز عروسی من نیست! عروسی من، روزی است که در خون خود بغلطم». شهدارا یادکنیدحتی بایک صلوات ســــــــــــلام دوستان عزیزشهدایی عاقبت تون ختم بخیرو شهادت بشه ✤☫@modafean_14