مراسم هیئت که تموم شد به سمت حیاط امامزاده رفتیم...
شور و اشتیاق عجیبی داشت..!
با انگشت اشاره کرد و گفت که وقتی شهید شدم منو اونجا دفن کنید...
من که باورم نمیشد، حرفش رو جدی نگرفتم
نمیدونستم که اون لحظه شنونده وصیت پسرم هستم و روزی شاهد تدفین او در آن حیاط...!
شهید محمدرضا دهقان امیری🌷
✤☫
@modafean_14 ✤