#شهیدانه 🕊
❈ ناهار خونه پدرش بودیم.
↫ همه دور سفره نشسته بودند و مشغول غذا خوردن.
❈ رفتم تا از آشپزخونه چیزی بیارم، چند دقیقه طول کشید.
↫ تا برگشتم نگاه کردم دیدم آقا مهدی دست به غذا نزده
↫ تا من برگردم و با هم شروع کنیم.
❈ اینقدر کارش برام زیبا بود
↫ که تا حالا توی ذهنم مونده.
خاطرات همسر شهیدزین الدین
#شھید_مهدی_زین_الدین