🔻گفتم: دارم‌ از استرس‌ می‌میرم گفت‌: یہ ‌ذڪر بهت‌ می گم‌ هر بار گیر ڪردی ‌بگو، من ‌خیلی ‌قبولش ‌دارم: گره‌ی‌ڪار ِ‌منم‌ همین ‌باز ڪرد (آخہ ‌خودشم‌ بہ‌ سختـی ‌اجازه‌ی ‌خروج ‌گرفت) گفتم: باشہ ‌داداش ‌بگو 📿گفت: تسبیح ‌داری؟ـگفتم: آره، گفت: بگو "الهی ‌بالرقیہ ‌سلام ‌الله ‌علیها"حتمـا ‌سہ‌ سـالہ‌‌ی‌ ارباب ‌نظر می‌ڪنہ، منتظرتم و قطع‌ ڪردم‌ . چشممو بستم‌‌ شروع‌ ڪردم: الهی ‌بالرقیہ ‌سلام‌الله‌علیها، الهی ‌بالرقیہ‌ سلام‌الله‌علیها...✨ 🔸۱۰تا‌ نگفتم ‌ڪہ ‌‌یهو گفتن: این ‌پنج ‌نفـر آخرین ‌لیستہ، بقیہ‌اش ‌فـردا، توجہ‌ نڪردم‌ همین جور ‌ذڪر می‌گفتم ڪہ ‌یهو اسمم ‌رو خوندن، بغضم ‌ترڪید با گریہ ‌رفتم‌ سمت ‌خونہ حاضر‌ شم، وقتی حسین رو دیدم ‌گفتم: درست‌شد، اشڪ ‌تو چشمش ‌حلقہ ‌زد‌ و گفت: "الهی ‌بالرقیہ‌ سلام‌ الله ‌علیها"... 🔸 🌿 🌱 https://eitaa.com/joinchat/128385130C686a83d61c