. ✍ یک ماهِ پیش حوالیِ این ساعت تقریبا قطع امید کرده بودیم لیکن برای دلخوشی هم که شده می‌گفتیم نه ان‌شاالله که ان‌شاالله! خودمان هم نمی‌دانستیم بعد از این ان‌شاالله دقیقا چه چیزی باید بگوییم! یک شبِ هزار ساله را با هزار دلهره و نگرانی به صبح رسانده بودیم و با چشم‌های پف کرده و صداهای گرفته از گریه، پای رسانه‌ی ملی منتظر یک خبر نشسته بودیم. کانال‌های مجازی و خبرگزاری‌های غیررسمی حدودِ همین ساعت خبر را اعلام کرده بودند ولی ما نمی‌خواستیم باور کنیم و می‌گفتیم تا تلویزیون اعلام نکرده هنوز امید هست... هِی ان‌شاالله گفتیم و هِی به هم دلگرمی دادیم... ولی خب ان‌شاالله نشد و شد آنچه که شد... و حالا ما که هنوز داغِ دلمان تازه است باید بنشینیم پای رسانه‌ی ملی و سیرکِ اصلاح‌طلب‌هایی را تماشا کنیم که آمده‌اند جای شهیدجمهورمان را بگیرند. اصلاح‌طلب‌های همیشه دروغگو، همیشه مدعی، همیشه طلبکار و همیشه بزدل و در برابر امریکا زبون و ذلیل! اصلاح‌طلب‌های وطن‌فروش، امتیاز بده و امتیازنگیر، باج بده و همیشه در رؤیای مصالحه با غرب مغروق! اصلاح‌طلب‌های بداخلاق و فحاش نسبت به مردم و نیشِ تا بناگوش باز با امریکا و انگلیس! کارنامه‌ی اصطلاح‌طلب‌ها پیش همه‌ی ما باز است. یعنی ملت ایران یک دهه تعطیلی اقتصادی را فراموش کرده؟ یا گره زدنِ نانِ شبش به برجام را؟ صبح جمعه با خبرشدن رئیس‌جمهورش از قضایای وطن را از خاطر برده؟ یا وحشت‌زدگیِ رئیس‌جمهورش از سایه‌ی خیالیِ جنگ را؟ مردم همه چیز را فراموش کرده باشند، تمسخرها و اهانت‌های روحانی به خودشان را هم فراموش کرده‌اند؟ کی بود که به ما می‌گفت جهنمی‌ها؟ کی بود که با آن ریش اتوزده و رنگِ شماره‌ی فلان‌زده و با آن عینک دودی و خنده‌ی کجکی می‌گفت مردم را از پشت شیشه‌های دودیِ ماشینِ حفاظتی‌اش می‌بیند و مردم خیلی شاد و راضی‌اند؟! راستش سنگین‌تر از داغ شهدای پرواز تماشای این حجم از وقاحت و دروغ و تزویرِ یک مشت غرب‌پرستِ بزدل است... ما داغ شهید ندیدیم که قرار باشد بعدش بوزینه‌ها از منبر پیغمبر بالا بروند. از اولی که انقلاب کردیم قرار بر این بود که مردمِ ما از مردمِ صدر اسلام بهتر باشند، بیشتر بفهمند و درست‌تر تصمیم بگیرند... . 🌼 در پیش‌رو تمام دغدغه ما تداوم مسیر باشد. ✨