□●شرح غزل «در هوایت بی قرارم روز و شب»●□
□این غزل کاملا از عشق سرشار است؛ مستی و انتظار و طلب وصال و بیان حال عاشق را در فراق، در خود جمع کرده است.
□«در هوایت»؛ یعنی در عشق و تمنایت. خطابش به معشوق است که همواره درباره آن سخن گفته ایم. می گوید: در آرزوی وصالت، شب و روز بی قرارم. معلوم است که تمنای وصال و در هوای معشوق بودن، قراری برای انسان باقی نمی گذارد و انسان، در این صورت همیشه بی قرار است. وقتی در چنین شرایطی هستم و چنین آرزویی دارم: سر ز پایت برندارم روز و شب؛ سرم را به پایت میگذارم.
□سَر انسان، عالی ترین و مرتفع ترین جای اوست و پای معشوق، پایین ترین نقطه وجودی وی است. وقتی میگوییم: سر ز پایت برندارم روز و شب، نظر ما به این است که من سرم را که بالاترین نقطه هستی من است، در پای تو که پایین ترین نقطه هستی توست، قرار میدهم. و از این نکته این بیت، می توان یک مطلب فلسفی هم استخراج کرد و آن است که: وقتی آرزوی وصال معشوق را داریم و می خواهیم به معشوق برسیم، منتهای آرزوی ما، دست یافتن به پایین ترین مرتبه وجودی معشوق است. و در نهایت، معشوق را می خواهیم.
#دکتر_ابراهیمی_دینانی
@mohamad_hosein_tabatabaei