کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#حسین_منی_و_انا_من_حسین   ☑️قسمت ۵۲ ▪️این‌ حضرات در عالم وجود احد و واحدند و نظیر ندارند لذا امیر
  ☑️قسمت ۵۳ قال سید الکونین صلوات الله علیه: «حُسَيْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ». انسان حقیقی وعاء اشباح نوریه‌ی اهل‌بیت علیهم السلام است. او چون می‌تواند این انوار مقدسه را در نفس ناطقه‌ی خود تمثل دهد، لذا قابلیت خطاب حق متعال را پیدا کرده و این قابلیت را پیدا می‌کند که مسجود ملائکة ‌الله شود. عرش یعنی محل ظهور صفات حق متعال. هر جایی که صفت و کمال حق متعال ظهور پیدا کند، آن‌جا عرش حق متعال است. کل عالم از بالاترین مرتبه‌ی ظهور حق متعال تا ادنیٰ مرتبه که همین عالم طبیعت است، طبق این تعریف، عرش حق متعال است؛ «وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ». تمام عالم، هم ظهور کرسی و هم ظهور عرش حق تعالی است. عرش محل ظهور صفت حق متعال بوده و کرسی محل ظهور فعل او سبحانه می‌باشد. جناب پادشاه گاهی بر عرش می‌نشیند و دستوری صادر می‌کند، گاهی هم این دستور به منصه‌ی ظهور در می‌آید، عالم وجود نیز محل ظهور اسماء و صفات حق متعال و هم محل ظهور فعل اوست. صفات و اسماء حق سبحانه در مرحله‌ی امر و صدور حکم هستند و در مرتبه‌ی بالاتری از عالم فعل قرار دارند. فعل تجلی آن اسماء و صفات حضرت حق است. در همین حدیث شریف اشتقاق، حضرت ختمی مرتبت صلوات الله علیه و آله می‌فرماید که اشباح ما از مرتبه‌ی بالای عرش به ظَهر حضرت آدم انتقال پیدا کرد، مراد از ظهر نیز باطن است. آدم در حقیقت نفس ناطقه‌ی خود، ما را دید. می‌فرماید چطور ما را دید؟ «فَنَظَرَ آدَم، وَوَقَعَ نُورُ أشْباحنٰا مِن ظَهرِ آدم عَليٰ ذُرْوَةِ العَرش، فَأنطَبَعَ فیهِ صُوَر أنْوارِ أشباحِنا اللَّتي في ظَهْرِهِ کَما یَنْطَبِعُ وَجه الإنسان فِي المِرْآةِ الصّٰافِیَةِ فَرَأیٰ أشْباحنٰا»‌. همان گونه که ما صورتمان را در یک آیینه‌ی شفاف می‌بینیم، به همین وجه نیز آدم اشباح ما را در حقیقت خودش دید. جناب جبرئیل که بر پیغمبر صلی الله علیه و آله وحی نازل می‌کرد، بیرون از جان پیغمبر دیده نمی‌شد. باطن حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله به باطن عالم اتصال داشت. البته حضرت ختمی مرتبت کون جامع است و جناب جبرئیل شأنی از شئون اوست. وحی از بالاترین مرتبه‌ی اتصال نفس پیغمبر به حق متعال آغاز می‌شود و تا پایین‌ترین مرتبه‌ی نفس او می‌آید لذا وقتی از ثقل اکبر و اصغر سخن می‌گوییم مراد این نیست که قرآن ثقل اکبر و اهل‌بیت علیهم السلام ثقل اصغر هستند بلکه مرتبه‌ی اعلای روح اهل‌بیت علیهم السلام ثقل اکبر و مرتبه‌ی ظهورشان ثقل اصغر می‌باشد لذا این که قرآن ثقل اکبر است یعنی آن علمی که در سرّ انبیاء و اولیاء است، ثقل اکبر است. این جسم اهل‌بیت علیهم‌السلام نسبت به او ثقل اصغر است بلکه شما بفرمایید هر مرتبه‌ی عالیه ثقل اکبر و مرتبه‌ی دانیه ثقل اصغر می‌باشد. این حقیقت وحی که توسط جناب جبرئیل می‌آمد و بر پیامبر صلوات الله علیه و آله القاء می‌شد، خارج از جان ایشان نیست. اگر خارج از جان پیغمبر بود، دیگران هم باید می‌شنیدند. حضرت ختمی مرتبت خطاب به امیرالمؤمنین فرمود: یا علی! «إِنَّکَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَی مَا أَرَی»‌. دلیل آن که علی علیه السلام هرچه پیغمبر می‌شنود را می‌شنود و هرچه او می‌بیند را مشاهده می‌کند این است که جان او با جان پیغمبر در اتحاد است و چون این اتحاد به نحو اتم است، هر آن‌چه او می‌شنود علی نیز می‌شنود. «فَأَوْحَىٰ إِلَىٰ عَبْدِهِ مَا أَوْحَىٰ»‌. به پیغمبر آن‌چه باید وحی می‌شد، وحی شد. یعنی خدا در این آیه می‌فرماید که چیزی فروگذار نکردم؛ «تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ‏ء»‌، «كُلَّ شَيْ‌ءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ»‌.