مرحوم آیت الله ناصری:
یک بنده خدایی یک مقداری نان دستش بود و داشت می رفت، دید یک نفر کنار کوچه گریه می کند، دلش سوخت و نشست و او هم شروع به گریه کردن کرد.
آن شخصی که کنار کوچه نشسته بود و گریه می کرد گفت: عمو! تو چرا گریه می کنی؟
گفت: به حال تو گریه می کنم تو داری گریه می کنی من هم گریه ام گرفت.
گفت: من به خاطر گرسنگی و بی نانی گریه می کنم یکی از نانهایت را بده من بخورم تا دیگر گریه نکنم.
گفت: نه! هر چی می خواهی برایت گریه میکنم، اما نان به تو نمی دهم.
بعضی ها اهل بيت (عليهم السلام) را فقط دوستشان دارند. اما بعضی اهل بیت را دوست دارند و این دوستی شان هم در عمل نشان میدهند.
┄┅┅❅💠❅┅┅┄