جواب شبهه
قسمت دوم
حال به آیه دقت کنیم:
حضرت شعیب علیه السلام گفت:
« قَالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هَاتَيْنِ عَلَى أَن تَأْجُرَنِي ثَمَانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ عِندِكَ وَمَا أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ » (القصص، 27)
ترجمه: شعيب] گفت من مىخواهم يكى از اين دو دختر خود را [كه مشاهده می كنى] به نكاح تو در آورم به اين [شرط] كه هشت سال براى من كار كنى و اگر ده سال را تمام گردانى اختيار با تو است و نمی خواهم بر تو سخت گيرم و مرا ان شاء الله از درستكاران خواهى يافت.
یک ــ وقتی می توان مدعی شد که این مهریه
می باشد ؛ که دختر نیز معین باشد در صورتی که حضرت شعیب علیه السلام گفت: قصد دارم یکی از دو دختر خود را به ازدواج تو در آورم ومعلوم نکرد که کدام یک را .
دو – سپس میگوید: هشت سال کار و اگر خواستی میتوانی به آن دو سال اضافه کنی. در صورتی که مهریه باید معین باشد. مثل این است که بگویند: «مهریه این دختر چهارده سکه است و شما اگر خواستی می توانی بیست سکه یا بیشتر بدهی». بدیهی است که هر چه بدهد، مهریه نیست، مگر آن که همان موقع اعلام نماید که من این مقدار معین را به عنوان مهریه اضافه کردم.
سه – در آیه بعد نیز نمیفرماید که حضرت موسی علیه السلام این مدت را به عنوان مهریهی معلوم پذیرفت، بلکه میگوید: «هر يك از اين مدت را به پايان بردم، هيچ [ادعا و] ستمى بر من روا نشده است»، یعنی برای ایشان نیز قطعی نبود که هشت سال را به پایان میبرد و یا ده سال را؟ پس نمیتوانست مهریه باشد.
چهار – نکتهی مهمتر آن که حضرت شعیب علیه السلام، لفظ «صداق = مهریه» به کار نبرده است، بلکه گفت: « تَأْجُرَنِي »، و این لفظ به معنای "اجرت" است، یعنی در مقابل اجرتی که به تو میدهم، هشت سال کار کنی و اگر بپذیری که 8 سال نزد من کار کنی و اجرت بگیری، من نیز یکی از دو دختر خود را به عقد تو در میآورم.
ادامه دارد ...