😆🍭 💠عراقی سرپران😳😬 اولین عملیاتی بود كه شركت می‌كردم. بس كه گفته بودند ممكن است موقع حركت به سوی مواضع دشمن، در دل شب عراقی‌ها بپرند تو ستون و سرتان را با سیم مخصوص از جا بكنند🔪، دچار وهم و ترس شده بودم.😬😰 ساكت و بی صدا در یك ستون طولانی كه مثل مار در دشتی می‌خزید🐍 جلو می‌رفتیم. جایی نشستیم. یك موقع دیدم یك نفر كنار دستم نشسته و نفس نفس می‌زند.😓 كم مانده بود از ترس سكته كنم.😨😱 فهمیدم كه همان عراقی سرپران است. تا دست طرف رفت بالا معطل نكردم با قنداق سلاحم محكم كوبیدم توی پهلویش😐 و فرار را بر قرار ترجیح دادم.🏃🏻‍♂ لحظاتی بعد عملیات شروع شد.🔫 روز بعد در خط بودیم كه فرمانده گروهان مان گفت: «دیشب اتفاق عجیبی افتاده🤯، معلوم نیست كدام شیر پاک خورده‌ای به پهلوی فرمانده گردان كوبیده كه همان اول بسم الله دنده هایش خرد و روانه بیمارستان شده.😣»🚑 از ترس صدایش را در نیاوردم كه آن شیر پاك خورده من بوده ام.😰😁 @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹