📝يكي از سادات و علماء نجف نقل شده كه اجاره خانه اش مدتي تاخير افتاده بود ، صاحب خانه هر روز فشار مي آورد كه اگر تا فردا وجه الاجاره ي تاخير افتاده را پرداخت نكني اثاثيه ات را به كوچه خواهم ريخت . اين مرد عالم با حالت افسرده به حرم اميرالمومنين عليه السلام مشرف شده و به آن حضرت متوسل ميشود و در آن حال به خواب مي رود در عالم خواب حضرت علي عليه السلام را مي بيند كه از او سوال مي كند چرا ناراحتي؟ سيد جريان خود را به حضرت ميگويد امام مي فرمايد : ما الان تو را مي بينيم. عرض مي كند : آقا من هر شب دو ساعت سعادت تشرف در حرم شريف شما را دارم . مي فرمايد: نه ما الان شمارا مي بينيم با اين حال مسئله اي نيست مطلب را حواله داديم ! سيد از خواب بيدار مي شود و با تعجب از خود مي پرسد اين چه حواله اي بود و حضرت مرا به كه حواله دادند؟ به منزل باز مي گردد . سحرگاه درب خانه اش به صدا در مي آيد پس در را باز مي كند و خود را در مقابل آية الله عظمي سيد ابوالحسن اصفهاني مي بيند . چون انتظار وي را نداشت و دست و پاي خود را گم كرده ؛ شتاب زده مي گويد : آقا بفرماييد...آية الله اصفهاني مي فرمايد : ماموريت ما تا همين جا بود و پاكتي به دست او داده و دور مي شوند . وقتي پاكت را باز مي كند ، و با كمال تعجب مي بيند داخل پاكت درست همان مبلغي كه وي به صاحب خانه بدهكار بود ، پول قرار داده شده است . 📚منبع : نور علم دوره سوم ص 4 / و داستانهايي از زندگي علماء ص 78 @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹