هدایت شده از المرسلات
📌اخلاق یعنی «چه باشیم» نه فقط «چگونه باشیم» 💠شهید مطهری ❇️قدماى ما حكمت عملى را كه شامل اخلاق هم هست اين‏جور تعريف مى‏كردند: علم به افعال اختيارى انسان از حيث اينكه چگونه بايد باشد و اينكه چطور اگر باشد على افضل و احسن و اكمل ما يمكن است. اين نوع تعريفى بود كه قدما مى‏كردند، كه با يك مسأله‏اى كه در حكمت نظرى بود (كه آن مسأله نظام احسن و اكمل است كه آيا اين نظام موجود نظامى است كه على افضل و احسن و اكمل ما يمكن است يا نه) تا اندازه‏اى شبيه مى‏شد. البته مسأله نظام احسن درباره «هست و نيست» است، ولى در مورد افعال اختيارى انسان بحث از «هست و نيست» نيست، بحث درباره اين است كه چگونه بايد باشد و اينكه چگونه اگر باشد على احسن و افضل و اكمل ما يمكن است. ❇️علماى جديد گاهى اين‏جور تعبير مى‏كنند و مى‏گويند: اخلاق علم چگونه زيستن است؛ نه اينكه چگونه انسان زيست مى‏كند، بلكه چگونه بايد زيست بكند. ❇️اين هم تقريبا همان مفهوم را مى‏رساند ولى با چند قيدى كه بايد به آن اضافه شود؛ يكى اينكه «چگونه بايد زيست كند» چگونه بايد زيست كند كلّى است، همچنان كه قدما هم كه مى‏گفتند «علم به اينكه افعال اختيارى انسان چگونه بايد باشد» مقصودشان چگونگى كلى بود، يعنى يك دستورالعمل كلى براى همه انسانها، نه اينكه من بالخصوص چگونه بايد رفتار بكنم و آن ديگرى چگونه. پس كليتى [بايد داشته باشد] كه براى همه اينها محفوظ است. يك قيد ديگرى هم بايد به اين تعريف اضافه كرد و آن اينكه: اينها مى‏گويند اخلاق علم چگونه زيستن است. گاهى خود اينها هم يك قيدى به آن اضافه مى‏كنند كه با نظر قدما نزديكتر مى‏شود و آن اينكه مى‏گويند: چگونه انسان زيست كند كه زيستش داراى قداست و تعالى باشد. در مفهوم «اخلاق» يك نوع تقدس و تعالى و به اصطلاح «ارزش داشتن» خوابيده است؛ چگونه انسان با ارزش زيست كند. ❇️يك امر ديگرى هم اگر در اينجا استطرادا ذكر شود بى‏فايده نيست و آن اينكه معمولًا مى‏گويند: «اخلاق علم چگونه زيستن است». اين چگونگى، هم شامل چگونگى رفتار مى‏شود و هم شامل چگونگى ملكات؛ يعنى چگونه بايد رفتار كند و چگونه ملكاتى بايد داشته باشد تا با ارزش باشد. اما امروزه يك حرفى بالاتر از اين گفته مى‏شود كه در فلسفه ما هم هست و آن اينكه [بنا بر تعريفى كه در بالا ذكر شد] اخلاق فقط به كيفيت و چگونگى زيستن كار دارد؛ يعنى ماهيت انسان مشخص‏ است، و معلوم است كه چيست، ولى همين انسانى كه ماهيتش مشخص است، چگونه بايد زيست كند و چه كيفياتى بايد داشته باشد كه آن كيفيات متعالى و مقدس است، و چه كيفياتى اگر داشته باشد آنها رذيلت و پستى است. ❇️اما مى‏دانيم كه امروز مطلبى به نام «اصالت وجود» مطرح است كه از طرف اگزيستانسيا ليست‏ها عنوان شده و در كلمات مرحوم آخوند هم آمده است، منتها اصالت وجودى كه مرحوم صدر المتألهين مطرح كرده است اصالت وجود به معناى عام است و اصالت وجودى كه اگزيستانسيا ليست‏ها مطرح كرده‏اند به معنى بالقوه بودن انسان و نامتعين بودن وجود انسان است كه از نظر تعين وجودى نامتعين‏ترين موجودات است. ❇️[بنابراين نظريه‏] افعال انسان ملكات انسان را مى‏سازد و ملكات انسان از نوع چگونگى و كيفيت نيست؛ يعنى اين جور نيست كه انسان يك هويتى قطع نظر از ملكات دارد و ملكات عارض بر هويت انسان مى‏شوند، بلكه اين ملكات سازنده هويت انسان حتى ماهيت انسان مى‏شوند. اينها همان فعليت جوهرى وجود او هستند؛ يعنى انسان با خلقها و خويهايى كه پيدا مى‏كند حتى «چه بودنش» تغيير مى‏كند، و به يك تعبير دقيقتر اخلاق تنها علم چگونه بودن نيست، علم «چه بودن» هم هست. ❇️«چگونه بودن» وقتى گفته مى‏شود، به اين معنى است كه ماهيت ما معلوم است و اين مسأله مطرح مى‏شود كه اين چيستى مشخص و ثابت و اين وجود و ماهيت مشخص و محرز در همه انسانها، چگونه بايد باشد. اما طبق اين نظريه انسان با خلق و خوى خودش واقعيتش ساخته مى‏شود و ماهيتش تغيير مى‏كند و صورتش صورت ديگرى مى‏شود. پس اخلاق يك مقام عميقترى پيدا مى‏كند: صورت همه انسانها يكى است و صورت انسانى است، ولى واقعيت انسانها از نظر روحى تابع اخلاق و ملكاتى است كه داشته باشند، و ممكن است افرادى به حسب صورت حدّ انسان بر آنها منطبق بشود ولى به حسب معنى حد يك حيوان (خرسى و يا خوكى، سگى، پلنگى) بر آنها صادق باشد و اگر كسى به چشم حقيقت بين بخواهد آن انسان را ببيند، واقعيتش واقعيت انسان نباشد و به صورت ديگرى درآمده باشد. 📚نقدی بر مارکسیسم. مقاله جاودانگی اخلاق 🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد https://eitaa.com/joinchat/912326691Cd7b7696c9b