♨️از پا فتادنی که به منزل برابر است.. 🔰دیوان صائب تبریزی/ غزل ۱۸۸۸ 🌀🌀🌀🌀🌀🌀 🔅دیوانه خموش به عاقل برابرست 🔅دریای آرمیده به ساحل برابرست 🔅گردی که خیزد از قدم رهروان عشق 🔅با سرمه سیاهی منزل برابرست 🔅دارد به چهره گوهر ما در محیط عشق 🔅گرد یتیمیی که به ساحل برابرست 🔅در وصل و هجر، سوختگان گریه می‌کنند 🔅از بهر شمع، خلوت و محفل برابرست 🔅رحم است بر کسی که نرسته است از خودی 🔅این قید با هزار سلاسل برابرست 🔅دلگیر نیستم که دل از دست داده‌ام 🔅دلجویی حبیب به صد دل برابرست 🔅در زیر پای سدره و طوبی است مرقدش 🔅هر کشته را که جلوه قاتل برابرست 🔅می‌رقصی از نشاط می ناب، غافلی 🔅کاین رقص با تپیدن بسمل برابرست 🔅فهم رموز عشق ز ادراک برترست 🔅اینجا شعور عالم و جاهل برابرست 🔅دست از طلب مدار که دارد طریق عشق 🔅از پا فتادنی که به منزل برابرست 🔅آخر به وصل شمع چو پروانه می‌رسد 🔅هر دیده را که روشنی دل برابرست 🔅در کشوری که عشق گرانمایه، گوهری است 🔅دُرّ یتیم و آبله دل برابرست 🔅صائب ز دل به دیده خونبار صلح کن 🔅یک قطره اشک گرم به صد دل برابرست