سید محمدمحسن دعایی
#امام_سجاد_علیه_السلام
🩸
فهرست لینکدار مصائب و مقاتل امام سجاد علیهالسّلام
➖
چشمان مبارک إمام سجاد علیهالسلام از شدت گریه، مجروح شده بود و نزدیک بود که آن حضرت نابینا بشود ...
➖
إمام سجاد علیهالسلام یک عمْر با «آب» نجوا میکردند و میفرمودند: تو بودی و پدرم را با لبتشنه کشتند؟!
➖
مواجهه امام سجاد علیهالسلام با مردی که ناله میزد و میگفت: «من غریبم»
➖
جای غُل و زنجیرهایی که بعد از سال های سال، بر روی بدن مبارک امام سجاد علیهالسلام باقی مانده بود ...
➖
وقتی که امام زين العابدين علیهالسلام با شنیدن روضه اسارت آل الله، سر به دیوار کوبیده و خون از سر مبارکشان جاری میشود...
➖
آیا این گوسفند را آب دادهاید؟!
➖
آه ای بابا ! نگاه آخرت را ... فریاد غریبیات را ... تن عریانت را ... چگونه فراموش کنم ؟!
➖
إمام سجاد علیهالسلام به وقت افطار آنقدر گریه میکردند که جلوی لباسشان، خیس از اشک میشد و مکرّر میفرمودند: پدرم را با لب تشنه کشتند...
➖
مرا بر این گریهها، ملامت نکنید...
➖
هر گاه که به یاد قتلگاه میافتم، گریه راه گلویم را سدّ میکند...
➖
غَمَت بابا ! بیابون پَرورُم کرد...
➖
مرا بر یک شتر بدونجهاز، سوار کردند …
➖
امام سجاد علیهالسلام، بعد از عاشورا دیگر کلّه گوسفند نخوردند ...
➖
مرگ جانسوز شتر امام سجاد علیهالسلام...
➖
وقتی که امیرالمومنین صلواتاللهعلیه برای مصائب امام سجاد علیهالسلام گریه میکند ...
➖
حکایت یک مجلس عروسی که از امام سجاد علیهالسلام دعوت کردند تا در آن مجلس، شرکت نمایند ...
➖
مصیبت جانسوز سوارشدن زينب کبری سلاماللّهعلیها بر شتر بی جهاز... | وقتیکه زينب کبری عليهاالسلام نظر به قتلگاه میکند و میفرماید: کجایید ای مَحرَمانِ من؟!
➖
شتری که دلش به حال اسراءِ آل الله سوخت و به شترهای دیگر میگفت: دختران علی علیهالسلام را آرام سوار بر محملها کنید...
➖
حکایت عجوزهٔ ملعونهای که در کوفه، پارهخِشتی را به طرف امام سجاد علیهالسلام پرتاب کرد ...
➖
حکایت جانسوز «مِنهال» از حال و روز امام سجاد علیهالسلام و دیگر أسرای آل الله در خرابه شام ...
➖
من تَب دارم و دیگر طاقت تازیانه ندارم؛ به این سرباز بگو کمتر مرا تازیانه بزند ...
➖
وقتیکه حجت خدا آرزو میکند که ایکاش مادر مرا نزاییده بود ...
➖
وقتیکه امام سجاد علیهالسلام نمیتواند غربت پدر را ببیند و دست به عصا، رو به سوی میدان میرود...
➖
ایپسرم! همین قدر بدان که دیگر مردی در خیمهها به جز من و تو، باقی نمانده است... | با شنیدن خبر شهادت قمر بنی هاشم علیهالسلام، امام سجاد علیهالسلام از هوش رفتند...
➖
امام سجاد علیهالسلام با چه وضعی بدن مطهر سیدالشهداء و قمر بنی هاشم علیهماالسلام را به خاک سپردند...
➖
آمدن إمام سجاد علیهالسلام برای دفن پیکر مطهر سیدالشهداء علیهالسلام و شهدای کربلا... | خاک و خورشید، چه بر سر پیکر مطهر شهدای کربلا آورده بود...
➖
به خدا اگر پيامبر به جاى سفارش به ما نمود، امر به جنگیدن با ما مىكرد، بیشتر از آنچه که بر سر ما آوردند، نمىتوانستند انجام دهند...
➖
در شام از پشتبامها، آتش به روی سرم ریختند … دستم بسته بود … عمامهام آتش گرفت و سرم سوخت …
➖
وقتی که یزید لعین، قصد گرفتن جان امام سجاد علیهالسلام را میکند ...
➖
شهادت، کرامت ما خاندان بود اما از ما زنی به اسارت نرفته بود ...