داستان های از زندگی امام جواد (علیه السلام)
♦️شخصی به نام حسین مکاری می گوید: در بغداد نزد امام جواد علیه السلام رفتم. در آن زمان امام به دلیل ازدواج با ام فضل، دختر مأمون، در رفاه و آسایش ظاهری به سر میبرد. وقتی وضعیت امام را دیدم، پیش خود گفتم این مرد دیگر هرگز به وطن خودش، مدینه، بر نمیگردد.
امام جواد علیه السلام مدتی سر پایین انداخت، سپس سرش را بلند کرد و با چهرهای برافروخته فرمود: ای حسین، خوردن نان جو و نمک در کنار حرم رسول الله (مدینه) برای من محبوبتر است از وضعیتی که اکنون مرا در آن مشاهده میکنی.
💢 منابع:
بحار الانوار، ج 50، ص 48، ح 25
📎
#ابتدایی
📎
#متوسطه
📎
#داستان
📎
#امام_جواد
📎
#ولادت_امام_جواد
🌸به کانال #مدارس_امین ملحق شوید:
@mamin110