در کنار ساحل قدم میزدم و میخواستم
بهجایی دیگر بروم که درخشش چیزی از
فاصله دور
توجهم را به خود جلب کرد•)
جلـوتر رفتـم تا به شی درخشـان رسیـدم،
نگاه کردم دیدم یک قوطی نوشابه است.
با خـودم فکـر کـردم ، در زنـدگی چنـد بار
چیزهای بیارزشمن را فریب داده و مرا
از مسیر اصلی خودم
غافل کرده است؟!
و وقتــی به آن رسیـدم دیدم ڪه چقدر
بیهوده بوده است! ولی آیا اگر به سمت
آن شیء بیارزش نمیرفتــم، واقعـــــــــا
میفهمیدم که بیارزش است یا سالها
حسرت آن را میخوردم⁉️😕•••••••
📚 از کتاب
دومین مکتوب |
نوشته ✍🏼
#پائولو_کوئلیو
🪐|
Eitaa.Com/Moj_Mosbat