#داستان_شب
#تاجری در روستایی، مقدار زیادی محصول
#کشاورزی خرید و میخواست آنها را با
#ماشین به انبار خود منتقل کند.
در راه از پسری پرسید: تا
#جاده چقدر راه است؟
پسر جواب داد: اگر
#آرام بروید حدود ده دقیقه کافی است. اما اگر با
#سرعت بروید نیم ساعت و یا شاید بیشتر!!
تاجر از این# تضاد در جواب پسر ناراحت شد و به او
#بد و بیراه گفت و به سرعت خودرو را به جلو راند.
اما
#پنجاه متر بیشتر نرفته بود که چرخ ماشین به سنگی برخورد کرد و با تکان
#خوردن ماشین، همه محصولها به زمین ریخت.
تاجر
#وقت زیادی برای جمع کردن محصول ریخته شده صرف کرد و هنگامی که
#خسته و کوفته به سمت خودرواش بر میگشت، یاد
#حرفهای پسر افتاد...
اینجا بود که تازه منظور پسر را فهمید و بقیه راه را
#آرام و بااحتیاط طی کرد...
شاید گاهی باید
#آرام تر قدم برداریم
تا به
#مقصد برسیم...
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
🆔
@mojaradan